دربستی

معنی کلمه دربستی در فرهنگستان زبان و ادب

{chartering} [مشترک حمل ونقل] کرایۀ دربست وسیلۀ نقلیه توسط سازمان یا گروه متـ . کرایۀ دربستی

معنی کلمه دربستی در ویکی واژه

کرایۀ دربست وسیلۀ نقلیه توسط سازمان یا گروه

جملاتی از کاربرد کلمه دربستی

آن دل که به زلف سرکشت دربستیم همچون سر زلف خود پریشان مپسند
ترش ترش بنشستی بهانه دربستی که ندهم آبت زیرا که کوزه بشکستی
تا چشم ز دیدارِ جهان در بستیم وز بهرِ گریختن میان دربستیم
تا سنایی وار دربستیم دل در مهر او ما دو چشم اندر سنایی جز به کین نگشاده‌ایم
ما دیده به زلف سرکشت دربستیم وز نرگس مخمور تو دایم مستیم
چو گفتم: در میان تو بپیچم چو کمر دستی شدی در تاب و دربستی به زلف تابدارم دل
پس گفتم دل چرا ز پستی برمد گفتا زانرو که در درین دربستی
اندر شکن زلف مرا بشکستی وندر بندش دل مرا دربستی
به دست عقل زبان خیال دربستی به نوک کلک در سرّ غیب بگشادی
مرا رهبان دیر امشب فرستادست پیغامی که چون زنار دربستی ز دستم نوش کن جامی