دراک

معنی کلمه دراک در لغت نامه دهخدا

دراک. [ دَ] ( اِخ ) نام اصلی و فارسی شهر دورق ، که در خوزستان بود. ( از دائرة المعارف فارسی ). رجوع به دورق شود.
دراک. [ دَرْ را ] ( ع ص ) نیک دریابنده. ( منتهی الارب ) ( دهار ).درک کننده آنچه را میخواهد. ( از اقرب الموارد ). کثیرالادراک. که زود دریابد. که آسان دریابد :
عاقل و شاعر و دراک و ادیب و هشیار.ناصرخسرو.عقل پاک آن و نفس دراک این
به از این نیست در ثنا گفتار.خاقانی.مرا لفظ شیرین خواننده داد
ترا سمع دراک داننده داد.سعدی.- دراک فعال ؛ ( اصطلاح فلسفی ) صفت موجود حی است. «الحی هو الدراک الفعال ». ( فرهنگ علوم عقلی از مجموعه دوم مصنفات سهروردی ص 117 ). و رجوع به حکمت اشراق ص 117 شود.
دراک. [ دَ ک ِ ] ( ع اِ فعل ) اسم فعل است به معنی امر، یعنی «أدرک » و درک کن ، کاف آن بسبب اجتماع ساکنین مکسور شده است. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
دراک. [ دِ ] ( ع مص ) دررسیدن اسب جانور دشتی را. || پیاپی شدن چیزی بر چیزی. || در پی آواز رفتن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). مُدارکة. و رجوع به مدارکة شود. || اندریافتن. ( المصادر زوزنی ).
دراک. [ دِ ] ( ع ص ) متلاحق و پیوسته : سیر دراک ؛ سیر و حرکت متصل و پی درپی. ( از اقرب الموارد ). || ( اِخ ) نام سگی است. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
دراک. [ دِ ] ( اِخ ) نام کوهی به دوفرسنگی شیراز و در آنجا انبارهای برف ساخته اند. به زمستان بر او برف جمع می کنند و به تابستان به شیراز برند و بنیاد برف شیراز بر آن است. و در بهار سیلاب این کوه بر ظاهر شهر شیراز می گذرد و به بحیره ماهلویه می رود. ( از نزهة القلوب حمداﷲ مستوفی ج 3 ص 115 ). کوه بزرگی دوفرسخ مغربی شهر شیراز برف تابستانه شیراز را از این کوه آورند و در دامنه این کوه انگور دیمی بسیار است و ثمری فراوان دهد. ( از فارسنامه ناصری ص 337 ).

معنی کلمه دراک در فرهنگ معین

(دَ رّ ) [ ع . ] (ص . ) کسی که امور را دریابد، نیک دریابنده .

معنی کلمه دراک در فرهنگ عمید

۱. دریابنده، نیک دریابنده.
۲. کسی که هر چه را بخواهد و طلب کند دریابد.

معنی کلمه دراک در فرهنگ فارسی

دریابنده، نیک دریابنده، کسی که هرچه بخواهدگیرد
( صفت ) کسی که امور را دریابد نیک دریابنده . یا دراک فعال صفت موجود زنده است .
نام کوهی به دو فرسنگی شیراز و در آنجا انبار های برف ساخته اند به زمستان برو برف جمع می کنند و به تابستان به شیراز برند و بنیاد برف شیراز بر آن است .

معنی کلمه دراک در دانشنامه آزاد فارسی

دَراک
رجوع شود به:دورق

معنی کلمه دراک در ویکی واژه

کسی که امور را دریابد، نیک دریابنده.

جملاتی از کاربرد کلمه دراک

عشق آن معشوق خوش بر عقل و بر ادراک زد عشق بازی را بکرد و خاک بر افلاک زد
نخواهی غره ی آرایش علم و عمل گشتن خیالی چند دور از عالم ادراک می‌بینی
فرد چون پیوند ایامش گسیخت شانهٔ ادراک او دندانه ریخت
امکان دارد کودکان مبتلا به ناتوانی‌های یادگیری در عملکردهای روانی پایه چون ادراک، حافظه و شکل درون به مفاهیم اختلال داشته باشند.
داستان او یک فولکلور ملی است و او گاهی با ولاد سوم از والاچیا، فردی که داستان‌های دراکولا از او الهام گرفته شده مقایسه می‌کنند و به او لقب کنتس خون و کنتس دراکولا داده‌اند.
هم عقل ز آلایش اگر چند بود پاک ز ادراک صفات تو بود همسر با خاک
خاک را نیست ره به عالم پاک جان مگر هم به جان کند ادراک
هر چه مفهوم عقل و ادراک است ساحت قدس او از آن پاک است
اکتساب معرفت، در فلسفه ابن سینا، با احساس، تخیل و وهم به حد کمال نمی‌رسد بلکه کمال آن به ادراک عقلی است و بالاترین درجات عقل انسانی، عقل مستفاد است که معارف را به طریق اشراق از عقل فعال کسب می‌کند.
پیتر دراکر، وظیفه مدیران را بازاریابی و نوآوری می‌داند. در عین حال، متون جدیدتر عمده وظایف مدیران را برنامه‌ریزی، سازماندهی، رهبری، استخدام و کنترل می‌دانند. برخی از منابع، استخدام را از فهرست فوق حذف کرده‌اند و برخی نیز هماهنگی را جایگزین آن نموده‌اند.
عقل و ادراک و هوش با کم برد طره دلستان او دارد
از حد درک خویش کنند ادراک من پیل و این پلیدان عمیانم
زاهد کودن و ادراک لطایف، هیهات می و نی آب و هوایی است که من می دانم
در ضمیر نقطه ما صد سواد اعظم است چشم کوته بین مردم چون کند ادراک ما؟