دبار
معنی کلمه دبار در لغت نامه دهخدا

دبار

معنی کلمه دبار در لغت نامه دهخدا

دبار. [ دَ ] ( ع مص ) هلاک. ( منتهی الارب ). هلاک شدن. ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ).
دبار. [ دِ ] ( ع اِ ) خیابانهای زراعت و تره. دبارة، یکی. ( منتهی الارب ). کرد زمین. کرد زراعت. ( ناظم الاطباء ). || چهارشنبه. دُبار. رجوع به دُبار شود. || دشمنی. || جویها که در زراعت روند. || حوادث وهزیمتها. ( منتهی الارب ). || لایعرف قبالا من دبار؛ نمی شناسند قبیل را از دبیر. ( ناظم الاطباء ).
دبار. [ دِ ] ( ع اِ ) ج ِ دبارة. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ). || ج ِ دبرة. ( ناظم الاطباء ).
دبار. [ دُ ] ( ع اِ ) نامیست چهارشنبه را. ( مهذب الاسماء ). روز چهارشنبه در قدیم و در کتاب عین خلیل شب چهارشنبه است. ( منتهی الارب ). دِبار. روز چهارشنبه. ( دهار ).

معنی کلمه دبار در فرهنگ فارسی

نامیست چهارشنبه را

معنی کلمه دبار در دانشنامه عمومی

شهر دبار ( به مقدونی: Дебар ) با جمعیت ۱۹٫۵۴۲ نفر در استان جنوب غربی کشور مقدونیه شمالی واقع شده است.

جملاتی از کاربرد کلمه دبار

دهان تو آن پستهٔ قندبار در آتش نهان کرده لولوی تر
به زندگی پی میراث خواری ام صدبار گرفت همچو کبوتر ز من هما کاغذ
آیین، روستایی از توابع بخش رودبار الموت شرقی شهرستان قزوین در استان قزوین ایران است.
سخن‌سنجی سرآمد در فن گفتار می‌گردد که چون پرگار گرد نقطه‌ای صدبار می‌گردد
امامزاده هارون یک منطقهٔ مسکونی در ایران است که در دهستان رودبار شهرستان واقع شده‌است. امامزاده هارون ۳۰ نفر جمعیت دارد.
اتان‌رود، روستایی از توابع بخش رودبارالموت شهرستان قزوین در استان قزوین ایران است.
این روستا در دهستان رودبار شهرستان قرار دارد و بر اساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۰۵ نفر (۲۹خانوار) بوده‌است.
هر که اندر سایه اقبال او مسکن گرفت از سموم فاقه ادبار و محنت جست و رست
گرم درآ و دم مده ساقی بردبار من ای دم تو ندیم من ای رخ تو بهار من
چون فضل از فضول متاع جهان بود ادبار ازین قبیل بود حظّ هر دبیر
رفته ره درشت من بار گران ز پشت من دلبر بردبار من آمده برده بار من
نی نی، زهر که هست فروتر، فروترم خاک رهم، بجز ره ادبار نسپرم
با وجود آنکه آنا فروید ممکن است بچه برنامه‌ریزی نشده‌ای بوده باشد (او گفت که اگر روش ضدبارداری مطمئن تری در دسترس والدینش بود، او هرگز به دنیا نمی‌آمد) از بین شش فرزند فروید تنها کسی بود که راه او را ادامه داد. (شولتز و شولتز، ۱۹۹۸).
اگر لطفش قرین حال گردد همه ادبارها اقبال گردد
درفشی فرستاد و سیصد سوار نگهبان لشکر سوی رودبار