دایگی

معنی کلمه دایگی در لغت نامه دهخدا

دایگی. [ ی َ / ی ِ ] ( حامص ) دایگانی. حضانت. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). کار دایه. شغل دایه :
چون کودکان ز دایه و مامک ز بخت خوش
دیدی نشان دایگی و مهر مامکی.سوزنی.فلک بدایگی دین او درین مرکز
زنیست بر سر گهواره ای بمانده دوتا.خاقانی.در کودکی محتاج دایگی حلیمه و بعد از آن محتاج نفقه عم ابوطالب و بعد از آن محتاج مزدوری و سفر شام و یمن و بعد از آن غلیان شوق حق و دیدار جبرئیل. ( قصص الانبیاء ص 244 ).

معنی کلمه دایگی در فرهنگ معین

(یِ ) (حامص . ) شیر دادن و پرستاری از کودک .

معنی کلمه دایگی در فرهنگ عمید

شیر دادن و پرستاری کودک، شغل و عمل دایه، دایه گری.
* دایگی کردن: (مصدر متعدی ) دایه بودن، شیر دادن به کودک و پرستاری کردن او.

معنی کلمه دایگی در فرهنگ فارسی

عمل و شغل دایه . شیر دادن و پرورش کودک . حضانت .

معنی کلمه دایگی در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] دایگی یعنی اینکه زنی مسئولیت شیر دادن و پرورش دادن کودک دیگران را بر عهده بگیرد. از احکام دایگی در بابهای اجاره، نکاح و دیات سخن گفته اند.
دایگی به شیر دادن و پرورش کودک دیگری گفته می شود.
اجاره دایه
زن می تواند با اجازه شوهر برای دایگی اجیر شود و در صورت عدم رضایت شوهر و منافات داشتن دایگی با حق واجب زوج، اجاره دادن خود برای این کار بر زن حرام و اجاره باطل است. مشاهده کودک توسط دایه یا توصیف آن، به گونه ای که جهالت بر طرف گردد، شرط صحت عقد اجاره است. در اینکه مشخص بودن محل شیر دادن نیز شرط است یا نه، اختلاف است. زنی که تنها برای دایگی اجیر شده، کارهایی همچون پرستاری، نگهداری و شستن لباسهای کودک بر او واجب نیست، مگر آنکه حضانت و پرستاری یا بردن در منزل در متن عقد ذکر شود که در فرض آخر، مراقبت از کودک لازمه آن خواهد بود.
شرایط دایه
مستحب است دایه ای که برای کودک برمی گزینند، آزاد، دوازده امامی، عاقل، عفیف و زیبا باشد و اجیر کردن کنیز، غیر دوازده امامی، کم خرد، زنازاده، زشت صورت، بد خوی و زنی که از راه زنا حامله و دارای شیر شده، مکروه است. در حال اضطرار می توان زن ذمی را برای دایگی برگزید. در این صورت سزاوار است او را از نوشیدن شراب و خوردن گوشت خوک بازداشت؛ لیکن سپردن کودک به وی برای بردن به منزل مکروه است. این کراهت درباره دایه مجوسی شدیدتر است.
احکام دیات دایه
...

معنی کلمه دایگی در ویکی واژه

شیر دادن و پرستاری از کودک.

جملاتی از کاربرد کلمه دایگی

آن مرد در مفارقت عیال، روز به شب می برد و شب به روز می آورد و مرضعه ای مشفق و قابله ای حاذق آورده بود تا طفل رضیع را که رشک گل ربیع بود چون صبا تربیت می داد و چون نسیم شمال دایگی می کرد و وصال پسر از فراق مادر عوض و بدل می شمرد که «من منع من الاثر قنع بالخبر» و در فراق امانی و تلخی زندگانی می گفت:
فلک به دامن محنت نهد به دایگی‌اش هر ان نتیجه که زاییده مادران هنر
آرکادیوس هم‌دوره با یزدگرد یکم شاه ساسانی بود. از آنجایی که یزدگرد راه مهربانی با مسیحیان را پیش گرفت آرکادیوس سرپرستی پسرش تئودوسیوس دوم را بدو سپرد. یزدگرد نیز خواجه‌سرایی به نام آنتیوخوس را به دایگی‌اش به روم فرستاد و نیز به سنای روم در برابر هر اقدامی بر تئودوسیوس هشدار داد.
ابر نیسانی برسم دایگی طفل باغ از برای شیر دادن جمله تن پستان شود
نه همین دایگی نمی‌دانند حق همسایگی نمی‌دانند
دایگی کرد دین یزدان را تا بپرورد نورِ ایمان را
قهر کند دایگی از لطف تو زهر دهد دایه چو آری تو فن
فلک به دایگی دین او در این مرکز زنی است بر سر گهواره‌ای بمانده دوتا
دایگی حسن دهد ناز را نغمگی آرا کند آواز را
چون کودکان ز دایه و مامک ز بخت خویش دیدی نشان دایگی و مهر مامکی
تاریخ‌چه رقص ادیسی با مجسمه‌هایی که در غارهای رانیگومپ‌ها در اودایگیری(اریسا) مربوط به ۲ قرن پیش از میلاد مسیح یافت شده‌اند قابل پی‌گیری است. ادیسی به عنوان قدیمی‌ترین رقص باستانی که ریشه در سنت و آیین دارد شناخته می‌شود.
به هر طرف پی احسان تو چنان ره برد که باز دایگی کبک کوهساری کرد