دانست
معنی کلمه دانست در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه دانست
که دانستم ز دلسوزان خود بیش گزیدم از همه بیگانه و خویش
بدانست آنجا یل پاک رای ثنا خواند بر داور رهنمای
مَنَ ازْ آن حُسنِ روزافزون که یوسُف داشت دانستم، که عشق از پردهٔ عِصمت بُرون آرد زُلِیخا را.
بگفت اینها و از موسی جدا شد ندانستش چه افتاد و کجا شد
دل جوهر دانش بمی و روی نکو داد قدر خرد مصلحت آموز ندانست
گرانجانی که رسم زاهدانست تو خود دانی که بسیاری نکردم
گرچه آنم که تو نمیدانی آنچه دانسته ای بدان که منم
ساده دل شو که درین مدرسه وسوسه خیز به ز نادانی خود هیچ نخواهی دانست
جهان تیره شد پیش برگشته بخت بدانست آنگه که مردیست سخت
ندانست کس گنج او را شمار ز یاقوت و ز تاج گوهرنگار