داریوش
معنی کلمه داریوش در فرهنگ فارسی
معنی کلمه داریوش در فرهنگ اسم ها
معنی: دارنده نیکی، نام سه تن از پادشاهان ایرانی از سلسله ی هخامنشی، ( = دارا، دارای، داراب ) به معنی دارنده ی نیکی ( بهی )، ( اَعلام ) نام سه تن از شاهان ایرانی از سلسله ی هخامنشی، ) داریوش اول: معروف به داریوش بزرگ ( کبیر ) [، پیش از میلاد] پسر ویشتاسپ، که به یاری بزرگان پارسی گوماتا را دستگیر کرد و خود به پادشاهی نشست، ) داریوش دوم: [، پیش از میلاد] فرزند نامشروع اردشیر اول، او اسپارت را بر ضدّ آتن به جنگ واداشت، ) داریوش سوم: [، پیش از میلاد] که در زمان او اسکندر به ایران تاخت و او را شکست داد، او در جریان فرار به دست کسانش کشته شد، ( در اعلام ) نام چند تن از شاهنشاهان هخامنشی ]داریوش اول یا داریوش بزرگ پسر ویشتاسب، داریوش دوم ( اخس ) پسر اردشیر اول، داریوش سوم، نواده ی داریوش دوم[، مرکب از دارا + وهو ( نیکی )
معنی کلمه داریوش در ویکی واژه
طبق سنگنبشته بیستون، داریوش پیش از پادشاهی یکی از هفت مردان بود که در طراحی عملیات خلع و قتل گئومته دست داشت.
نام مردانه ایرانی
جملاتی از کاربرد کلمه داریوش
پس آنگه بفرمود شه داریوش بگفتا به من نیک دارید گوش
-اشارهای بر جایگاه تاریخ هنر و معماری در آثار استاد/ داریوش رحمانیان
آماستریس، آمستریس یا آماسترین (درگذشته: ۲۸۴ پیش از میلاد) ملکه هراکلیا، دختر هوخشدره و برادرزادهٔ داریوش سوم، آخرین شاهنشاه هخامنشی بود.
داریوش کبیر را ماند چون برآید فراز افسر و گاه
تو داری پدر همچو شَه داریوش نباید ببینی به جز ناز و نوش
که خوانند او را شه داریوش مگر خود سپنداست نام سروش
منم داریوشی که از مهر هور کنم چشم اهریمن از نور کور
بگفتا که این پورشه داریوش جوان جهان جوی و با عقل و هوش
آسیا در برابر غرب کتابی به قلم داریوش شایگان است.
کامد یکی فریشته در پیش «داریوش» گفتش برون خرام که هنگام تست هان
چو بر تخت شد داریوش کبیر شهنشاه روشن روان دلیر
هران مهتری بود با عقل و هوش بگفتند شاهنشه داریوش
روی تو بقصر شه داریوش که تنها نمائی همه عیش و نوش