جداری

معنی کلمه جداری در لغت نامه دهخدا

جداری. [ ج ِ ] ( اِخ ) احمدبن سیدی بن الحسن بن بحر جداری بغدادی ، مکنی به ابوبکر. محدث است. در تاریخ بغداد ذکر او رفته است و ابن رزقویه از او روایت کند. ( از معجم البلدان ).

معنی کلمه جداری در فرهنگ فارسی

احمد بن سیدی بن الحسن بن بحر جداری بغدادی مکنی به ابوبکر محدث است .

معنی کلمه جداری در فرهنگستان زبان و ادب

{parietal} [زیست شناسی- علوم گیاهی] ویژگی تَمَکنی که در آن جفت ها بر روی دیوارۀ داخلی یا قسمت های تورفتۀ یک تخمدان مرکب تک حجره ای قرار دارند

جملاتی از کاربرد کلمه جداری

گل چون رخ لیلی از عماری بیرون زده سر به تاجداری
تاجداری سزای گوهر توست تاج با ماست لیک بر سر توست
شمشیر تو پشت سپه شاه جهان را از آهن و از روی برآورده جداریست
تاجداری که مادر ایام نه چه او زاده و نخواهد زاد
تویی که سر به سر آثار تاجداری دید هر آن زمان که خرد در جبینت کرد نگاه
علی بعد من جانشین من است بدین تاجداری نگین من است
تاجداری کند آنکس که ز سر درگذرد ره بمنزل برد آنکو ز سفر درگذرد
نهد خاک رهش بر فرق‌ گویا به سر دارد هوای تاجداری
قبای تو جز تاجداری نپوشد نهادی مرا پایه تاجداری
خاک در تو رساند آخر خاقانی را به تاجداری
۲. تظاهرات ریوی: که در آن لایه‌های جداری و نیز نسج ریه مبتلا می‌شوند.