بطنی

معنی کلمه بطنی در لغت نامه دهخدا

بطنی. [ ب َ ] ( ص نسبی ) منسوب به بطن ، شکم. || مادری ، مقابل صلبی : برادر بطنی. خواهر بطنی.

معنی کلمه بطنی در فرهنگ فارسی

منسوب به بطن شکم . یا مادری مقابل صلبی : برادر بطنی . خواهر بطنی .

معنی کلمه بطنی در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی بَطْنِی: شکمم - درونم
ریشه کلمه:
بطن (۲۵ بار)ی (۱۰۴۴ بار)

معنی کلمه بطنی در ویکی واژه

منسوب به بطن، ویژگی خواهران یا برادرانی که فقط دارای مادر مشترک باشند. مقابل مادر صلبی.

جملاتی از کاربرد کلمه بطنی

کاربردهای این دارو شامل آنتاگونیست کورار ،داروی کمکی در تشخیص میاستنی گراویس ،افتراق بین حملات میاستنیک و حملات کولینرژیک ،تاکیکاردی پاروکسیسمال فوق بطنی است. این دارو در مواردی همچون انسداد مکانیکی دستگاه گوارش یا ادراری ، برادیکاردی ، هیپوتانسیون ، هیپرتیروءیدیسم ،حساسیت به داروهای آنتی کولین استراز ،حساسیت به سولیفت‌ها منع مصرف دارد.
پس ربّ العالمین در نسل آدم برکت کرد، و بسیار شدند فرزند فرزندان، چنان که آدم چهل هزار ازیشان بدید، پس از دنیا بیرون شد. و در مولد قابیل و توأمه وی اختلافست علما را، قومی گفتند: در بهشت بود پیش از آنکه بزلّت در افتاد، و حوا در آن ولادت هیچ درد زه و رنج طلق و اثر نفاس ندید، از آنکه در بهشت قاذورات نبود. پس چون بزمین آمد بهابیل و توأمه وی یار گرفت، و بولادت ایشان رنج و نفاس دید، چنان که زنان بینند. قومی گفتند: ولادت ایشان در بهشت نبود که هم در زمین بود، پس از آنکه از بهشت بیرون آمد بصد سال، پس چون بحدّ بلوغ رسیدند، فرمان آمد از حق جلّ جلاله بآدم که خواهر هابیل بزنی بقابیل ده، و خواهر قابیل بهابیل، و در شرع وی روا بود که پسر این بطن، دختر آن بطن دیگر بزنی کردی. یا دختر هر بطنی که خواستی، مگر توأمه خویش که هم بطن وی بود، این یکی روا نبود.
اسمولول در کنترل سریع پاسخ بطنی در بیماران دچار تاکی کاردی سوپراونتیکولار (فوق بطنی)، شامل : فیبریلاسیون دهلیزی یا فلوتر دهلیزی، در شرایط اورژانس نظیر اعمال جراحی به کار می‌رود.
روی عن سهیل بن ابی صالح عن ابیه عن ابی هریرة انّ النبی (ص) قال: «کلّم اللَّه البحرین فقال للبحر الّذی بالشام: یا بحر إنّی قد خلقتک و اکثرت فیک من الماء و انّی حامل فیک عبادا لی یسبّحوننی و یحمدوننی و یهللوننی و یکبّروننی فما انت صانع بهم؟ قال: اغرقهم، قال اللَّه عزّ و جلّ: فانّی احملهم علی ظهرک و اجعل بأسک فی نواحیک، و قال للبحر الذی بالیمن: اّنی قد خلفتک و اکثرت فیک الماء و انّی حامل فیک عبادا لی یسبّحوننی و یهلّلوننی و یکبّروننی فما انت صانع بهم؟ قال: اسبّحک و احمدک و اهلّلک و أکبّرک معهم و احملهم علی بطنی، قال اللَّه عز و جل: فانی افضلک علی البحر الآخر بالحلیة و الطری.
دستگاهی الکتریکی که با شوک‌های الکتریکی خفیف، فیبریلاسیون بطنی یا دهلیزی را بی اثر می‌کند دفیبریلاتور یا تارلرزه‌بَر نام دارد.
روی انّ الامّ تقول یوم القیمة لولدها: الم یکن لک بطنی وعاء؟ فیقول: بلی، فتقول: الم یکن ثدیی لک سقاء؟ فیقول: بلی، فتقول: یا بنیّ قد أثقلتنی ذنوبی فاحمل عنّی ذنبا واحدا، فیقول: یا امّاه الیک عنّی فانّی الیوم عنک مشغول.
جهان را اولین بطنی زمی بود زمین را آخرین بطن آدمی بود
بطن را بطنی است بطنی دلپذیر بطن بطن بطن تا بطن الاخیر
بطنها باشد نبی را تو به تو اینت بطنی ز آیت آن منکمو
چهار نوع اصلی آریتمی وجود دارد: ضربان اضافی، تاکیکاردی فوق بطنی، آریتمی بطنی و برادی کاردی.
وَ یُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَ کَهْلًا این مهد اشارة است فرا هنگام که نه همه در گهواره سخن میگفت اما در آن هنگام که اهل گهواره بودی سخن می‌گفت سخنان بزرگان. و این سخنان که در مهد گفت آن است که: إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا... الایة قال مجاهد: قالت مریم کنت اذا خلوت انا و عیسی حدّثنی و حدّثته،. فاذا شغلنی عنه انسان سبّح فی بطنی و انا اسمع. وَ کَهْلًا ای و یکلّمهم کهلا نصب است بر حال و فائده ذکر کهل آنست که: وی را جوان بآسمان برده‌اند، و باز خواهد آمد با زمین، و بهنگام کهلی مردمان را سخن گوید و او را ببینند.
قوله تعالی: إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ... الایة اذ در اول این آیت تعلق بآخر آیت گذشته دارد، یعنی: سَمِیعٌ عَلِیمٌ إِذْ قالَتِ میگوید: اللَّه شنوا و دانا است بحال و گفتار آن زن عمران که گفت: رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ و گفته‌اند که تعلق باصطفائیت دارد، یعنی «و اصطفی امرأة عمران اذ قالت». و گفته‌اند: تقدیر آنست که اذکر یا محمد بنیوش تا گویم از آنچه زن عمران گفت. بو عبیده گوید: این اذ را حکمی نیست و بهیچ چیز تعلق ندارد. و ازین جنس فراوان آید در قرآن در ابتداء آیات و قصص. إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ معنی آنست که زن عمران بن ماثان گفت، نام وی حنه، و به مریم بارور بود: لان نجانی اللَّه و وضعت ما فی بطنی لاجعلنه محررا اگر خداوند عز و جلّ مرا ازین عقبه برهاند، و این فرزند که در شکم دارم بسلامت از من جدا شود، بر خود واجب کردم که وی را آزاد دارم از کارهاء این جهانی، تا خدای را پرستد، و خدمت بیت المقدس کند. و ایشان بزرگ می‌داشتند خدمت مسجد قدس، و فرزندان بآن میدادند تقرّب را بخدای عزّ و جل.
و دار الندوة سرای امیر شهر بود که هر تدبیر که میکردند و ساز و کید که میساختند آنجا میساختند، و ایشان پنج مرد بودند که آنجا حاضر شدند، و بیک روایت نه مرد، و درست‌تر آنست که پنج تن بودند، عتبه و شیبه پسران ربیعة و ابو البحتری بن هشام و العاص بن وائل و ابو جهل، این جمع همه بهم آمدند و در کار محمد با یکدیگر مشورت کردند و کید و مکر ساختند. ابلیس بصورت پیری در میان ایشان شد، عصائی در دست و گلیمی درشت پوشیده، ابو جهل گفت: ما بتدبیری همی شویم تو بیگانه در میان ما چکنی؟ گفت: من مردی‌ام روزگار دیده و تجربتها افتاده و شغلهای عظیم پیش من آمده ممکن بود که مرا رائی باشد که شما را از آن فایده بود. پس عتبه گفت: نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ مرگ ناچار است صبر باید کرد که این محمد آخر روزی بمیرد و ما از وی باز رهیم. ابلیس روی بوی ترش کرد، گفت: ترا شبانی باید کرد، تو مصالح کارها چه دانی! تا محمد بمیرد همه عالم دین وی گرفتند. شیبه گفت: او را در خانه کنیم تا از گرسنگی بمیرد. ابلیس گفت نتوان کرد که عرب بر شما دشمن شوند چون عم زاده خویش را بینند بگرسنگی کشته. ابو البحتری گفت: او را در خانه کنیم و در بوی برآریم و هر روز قرصی بوی فرو می‌اندازیم. ابلیس گفت: وی قرابت بسیار دارد و میان شما عداوت افتد. عاص گفت: او را بر اشتری بنهیم و تنها در بادیه و صحرا گذاریم تا هلاک شود. ابلیس گفت: این صواب نیست که وی روی نیکو دارد و سخنی ملیح، هر که وی را بیند او را خریداری کند، ابو جهل گفت: از هر بطنی از بطون عرب مردی آریم با تیغ، و آن گه همه بهم او را بکشند تا کشنده وی را ندانند و از همه عرب ثار وی خواستن طمع ندارند. ابلیس گفت: این تدبیر عین صواب است و مقصود ابلیس آن بود تا باین تدبیر همه با وی بدوزخ شوند.
نواحی اصلی دارای نیام ضخیم ماهیچه‌ای عبارتند از ناحیه بطنی شکمی، ناحیه پشتی کمر، و نواحی کف‌دستی و کف‌پایی.
وجه ظهریت عبودیت بود وجه بطنیت ربوبیت بود