معنی کلمه اویشن در لغت نامه دهخدا
چه کنی دنیا بی دین و خرد زیراک
خوش نباشد بی نان ترّه و آویشن.ناصرخسرو.اکنون نچرد گوزن در صحرا
جز سنبل و کرویا و آویشن.ناصرخسرو.
اویشن. [ اَ ش ِ ] ( اِ ) نگاه و نظر و دیدار. ( ناظم الاطباء ). بصارت و بینایی. ( آنندراج ).
اویشن. [ اَ ش َ ] ( اِ ) بر وزن کشیدن سعتر را گویند و بعضی گویند نوعی از سبزی خوردنی است که در میان پیاز و ترب کارندش. ( مؤید الفضلاء ).