آبگون

معنی کلمه آبگون در لغت نامه دهخدا

( آبگون ) آبگون. ( ص مرکب ) برنگ آب. آبی. کبود. ازرق :
ببارید و زهم بگسست و گردان گشت بر گردون [ ابر ]
چو پیلان پراکنده میان آبگون صحرا.فرخی.الا تا که روشن ستاره ست هر شب
بر این آبگون روی چرخ کیانی.فرخی.زآن می عناب گون در قدح آبگون
ساقی مهتاب گون ترکی حورانژاد.منوچهری.یکی دائره ست آبگون چنبری
فراوان در این دائره داوری.اسدی.هر مَیَم کآبگون سپهر دهد
مغز عیش مرا خمار شود.مسعودسعد.یک ذرّه از آن کیمیا بر دُرست آفتاب و ماه و ستارگان مالیدند مس وجودشان چون درستهای مغربی بر نطع آبگون آسمان تابان شد. ( کتاب المعارف ). || سبز. اخضر :
نگاه کن که به نوروز چون شده ست جهان
چو کارنامه مانی در آبگون قرطاس.منوچهری. || آبدار.گوهردار. پرندآور. درخشان. روشن :
نخستین یکی گوهر آمد بچنگ
بدانش ز آهن جدا کرد سنگ
سر مایه کرد آهن آبگون
کز آن سنگ خارا کشیدش برون.فردوسی.بچنگ اندرش آبگون دشنه بود
بخون پریچهرگان تشنه بود.فردوسی.یکی خنجر آبگون برکشید
همی خواست از تن سرش را برید.فردوسی.نشاننده خاک در کین بخون
فشاننده خنجر آبگون.فردوسی.من اکنون بدین خنجر آبگون
جهان پیش چشمت کنم قیرگون ( کذا ).فردوسی.چو بهرام جنگی بدان بنگرید
یکی خنجر آبگون برکشید.فردوسی.نصرت اندر آبگون پولاد تست
ناصر این آبگون پولاد باش.مسعودسعد. || ( اِ مرکب ) آبگون یا گل آبگون ؛ نیلوفر :
همیشه تا که گل آبگون ز لاله لعل
پدید باشد و خیری ز سوسن آزاد...فرخی. || نشا. نشاسته. لباب القمح. لباب البر. لباب الفوم. لباب الحنطه. آمولن. || و در خراسان به معنی آب خیز یعنی قسمتی از کاریز است که آب از آن ترابد. || آبگیر. حوض :
ز ماهیی که در این آبگون بی آبست
بترس و او را چونین یکی نهنگ شمر.مسعودسعد.|| ( اِخ ) نام رودی که گویند از جانب خوارزم آمده وبدریای خزر می ریخته است و مصب آن را بدریا آبسکون می گفته اند.
ابگون. [ اَ ] ( اِ مرکب ) صورتی از آبگون به معنی نشاسته و نشا.

معنی کلمه آبگون در فرهنگ معین

( آبگون ) ۱ - (ص مر. ) آبی ، کبود. ۲ - سبز. ۳ - آبدار، گوهردار. ۴ - (اِمر. ) گل آبگون ، نیلوفر. ۵ - نشاسته .

معنی کلمه آبگون در فرهنگ عمید

( آبگون ) ۱. به رنگ آب، آبی.
۲. صاف و روشن مانند آب.
۳. آبدار، جوهردار.
۴. روشن، درخشان: سپهر آبگون.
۴. [مجاز] تیز: خنجر آبگون.
۵. (اسم ) قسمتی از کاریز که آب از آن می تراود.
۶. حوض، آبگیر.
۷. (اسم ) نشاسته.

معنی کلمه آبگون در فرهنگ فارسی

( آبگون ) ۱ - ( صفت ) برنگ آب آبی کبود ازرق . ۲ - سبز اخضر . ۳ - آبدار گوهر دار درخشان ۴ - ( اسم ) گل آبگون نیلوفر . ۵ - نشاسته نشا. ۶- نوعی اسب .
آبی کبود
نشاسته و نشا

معنی کلمه آبگون در فرهنگ اسم ها

اسم: آبگون (دختر) (فارسی) (تلفظ: ab-gun) (فارسی: آبگون) (انگلیسی: ab-gun)
معنی: به رنگ آب، آبی، گل نیلوفر

معنی کلمه آبگون در ویکی واژه

آب‌گون
(قدیم): به رنگ آب؛ کبود، همچون آب در صافی و روشنی. آبی کبود. سبز. آبدار، گوهردار.
گل آبگون، نیلوفر.
نشاسته.

جملاتی از کاربرد کلمه آبگون

ببستند بر پیل صندوق و کوس ز گرد آبگون چرخ گشت آبنوس
اصغر آبگون (زادهٔ ۱۳۳۸ در تهران) صدابردار، صداگذار و میکس‌کنندهٔ صدا در سینمای ایران است. وی دارای مدرک درجه یک هنری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است
سبک خنجر آبگون بر کشید سر بیگناه محمد برید
شه الماسها را بهم گرد کرد بدش آبگون بود و نیکوش زرد
آبگون و آبگینه اولین گوساله‌های حاصل از انجماد جنین‌های آزمایشگاهی هستند که در ۱۷ بهمن ۱۳۸۹ در شرکت کشت و دامداری فکا وابسته به سازمان تأمین اجتماعی توسط پایگاه تحقیقاتی پژوهشکده رویان اصفهان متولد شدند.
اصغر آبگون فارغ‌التحصیل کارگردانی و صدابرداری از دانشکده صدا و سیما است و فعالیت خود را در تلویزیون به عنوان کارگردان و صدابردار آغاز کرد، از جمله آثار شاخص وی در تلویزیون میتوان به نویسندگی و کارگردانی سریال یحیی و گلابتون اشاره کرد که از اولین سریال های سیتکام موفق در ایران بود، و همچنین فعالیت سینمایی خود را با صدابرداری فیلم ارتفاع پست به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا آغاز کرد.
تو را جان در این گنبد آبگون یکی کار کن رفتنی لشکری است
خسروا، گر عاشقی می سوزد و لب مگشا، ازانک دود این روزن ز چرخ آبگون خواهد گذشت
مه نو به کف آبگون خنجرش همه هفت دریا یکی جوهرش
کشید از میان آبگون تیغ تیز برآورد از آن رزمگه رستخیز
آبگون، روستایی از توابع بخش الوار گرمسیری شهرستان اندیمشک در استان خوزستان ایران است.
نه عالم بُد نه آدم بُد نه روحی که صافی و لطیف و آبگون‌ست
آب نه و زین نمک آبگون زهرهٔ دل آب و دلِ زهره خون
حریر آبگون بر ماه بر بست به گیسو چشم بد را راه بر بست