آفتاب پرستی

معنی کلمه آفتاب پرستی در لغت نامه دهخدا

( آفتاب پرستی ) آفتاب پرستی. [ پ َ رَ ] ( حامص مرکب ) عبادت شمس. تشمیس.

معنی کلمه آفتاب پرستی در فرهنگ فارسی

( آفتاب پرستی ) پرستش خورشید .
عبادت شمس

معنی کلمه آفتاب پرستی در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] آفتاب پرستی. آفتاب پرستی، نیایش، ستایش و عبودیت خورشید است.
واژه پرستش و مشتقات آن به خصوص در حالت ترکیبی، معانی متعددی دارد که همگی آن ها از نوعی دلبستگی و تعلق خاطر بین پرستنده و امر مورد پرستش دارد و نیایش، ستایش و عبودیت معنا می دهد.
فرهنگ فارسی معین، معین، ج۱، ص۷۴۰، محمد، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۵.
از دوره های پیشین خورشید به عنوان یکی از اجرام آسمانی و نورانی ترین آن ها مورد توجه انسان ها قرار داشته است. این توجه در برخی از دوره ها به گونه پرستش و کرنش خودنمایی کرده است.
← در اقوام بدوی
در قرآن کریم در جریان بیان دو واقعه به مسئله پرستش آفتاب از سوی برخی اقوام اشاره شده است.
← مورد اول
...

معنی کلمه آفتاب پرستی در ویکی واژه

آفتاب‌پرستی
آیین کسانی که آفتاب می‌پرستند. این ابیات را اکثری از هنود، دستاویز آفتاپرستی ساخته‌اند. «لودی»

جملاتی از کاربرد کلمه آفتاب پرستی

به آفتاب پرستی شده است شهره «وفایی» چو خط رنگ فرنگت، چو زلف غالیه فامت
بندهٔ عشقیم و محو دوست فروغی ذرهٔ پاکیم و آفتاب پرستیم
نه در طریقه ی مستی و آفتاب پرستی به هیچ مرتبه پیدا نشد ستاره پرستم
در آب و آینه بینی همیشه صورت خویش که آفتاب پرستی و بت پرستی همی
اگر سجود کند بر رخ تو زلف تو شاید که نیست مذهب هندو جز آفتاب پرستی
ز شمس مفخر تبریز آفتاب پرستی که اوست شمس معارف رئیس شمس مکانی
گردد در آفتاب پرستی دو تیغه باز بیند اگر به چهره آن گلعذار صبح
خوش آنکه جلوه چو میکرد آفتاب رخش من آفتاب پرستی چو برهمن بودم
چو آفتاب پرستی گرفت دیده ی گل زبان بلبل برخواند عشری از پا زند
به آفتاب پرستی اگرچه دایم هست میان ببسته بزنّار اندر جا پرده