النار

معنی کلمه النار در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی هَامِدَةً: افسرده - خاموش - بدون گیاه - خشک (همدت النار یعنی آتش خاموش شد ، و ارض هامدة یعنی بدون گیاه و نیز نبات هامد یعنی گیاه خشک )
معنی مَفْتُونُ: در بلا و هلاکت افتاده (در عبارت "بِأَییِّکُمُ ﭐلْمَفْتُونُ " منظور از بلا و هلاکت جنون و دیوانگی است و معنی آیه می شود :"که کدام یک از شما دچار جنون اند.کلمه فتن در اصل به معنای این عمل بوده که طلا را در آتش کنند تا خوبی و بدیش معلوم شود ، آن وقت است...
معنی نَفْتِنَهُمْ: که آنان رابیازماییم - تا آنان را عذاب کنیم(کلمه فتن در اصل به معنای این عمل بوده که طلا را در آتش کنند تا خوبی و بدیش معلوم شود ، آن وقت استعمالش را توسعه داده داخل کردن هر چیز در آتش و یا سوزاندنش همچنین آزمودن آن را فتنه خواندهاند و در داخل آتش شدن...
معنی فَتَنَّا: آزمودیم (کلمه فتن در اصل به معنای این عمل بوده که طلا را در آتش کنند تا خوبی و بدیش معلوم شود ، آن وقت استعمالش را توسعه داده داخل کردن هر چیز در آتش و یا سوزاندنش همچنین آزمودن آن را فتنه خواندهاند و در داخل آتش شدن انسان نیز استعمال شده ، از آن جمل...
معنی فَتَنَّاکَ: تو را آزمودیم (کلمه فتن در اصل به معنای این عمل بوده که طلا را در آتش کنند تا خوبی و بدیش معلوم شود ، آن وقت استعمالش را توسعه داده داخل کردن هر چیز در آتش و یا سوزاندنش همچنین آزمودن آن را فتنه خواندهاند و در داخل آتش شدن انسان نیز استعمال شده ، از ...
معنی فِتْنَةٌ: وسیله آزمایش - گرفتاری که جنبه آزمایش دارد - وسیله و سبب عذاب - عذاب (کلمه فتن در اصل به معنای این عمل بوده که طلا را در آتش کنند تا خوبی و بدیش معلوم شود ، آن وقت استعمالش را توسعه داده داخل کردن هر چیز در آتش و یا سوزاندنش همچنین آزمودن آن را فتنه...
معنی فِتْنَتُکَ: آزمایش تو (کلمه فتن در اصل به معنای این عمل بوده که طلا را در آتش کنند تا خوبی و بدیش معلوم شود ، آن وقت استعمالش را توسعه داده داخل کردن هر چیز در آتش و یا سوزاندنش همچنین آزمودن آن را فتنه خواندهاند و در داخل آتش شدن انسان نیز استعمال شده ، از آن ج...
معنی فِتْنَتَکُمْ: عذابتان (کلمه فتن در اصل به معنای این عمل بوده که طلا را در آتش کنند تا خوبی و بدیش معلوم شود ، آن وقت استعمالش را توسعه داده داخل کردن هر چیز در آتش و یا سوزاندنش همچنین آزمودن آن را فتنه خواندهاند و در داخل آتش شدن انسان نیز استعمال شده ، از آن جمل...
معنی فَتَنتُمْ: در بلا و هلاکت افکندید (کلمه فتن در اصل به معنای این عمل بوده که طلا را در آتش کنند تا خوبی و بدیش معلوم شود ، آن وقت استعمالش را توسعه داده داخل کردن هر چیز در آتش و یا سوزاندنش همچنین آزمودن آن را فتنه خواندهاند و در داخل آتش شدن انسان نیز استعمال ...
معنی فُتِنتُم: مورد امتحان قرار گرفتید - امتحان شدید(کلمه فتن در اصل به معنای این عمل بوده که طلا را در آتش کنند تا خوبی و بدیش معلوم شود ، آن وقت استعمالش را توسعه داده داخل کردن هر چیز در آتش و یا سوزاندنش همچنین آزمودن آن را فتنه خواندهاند و در داخل آتش شدن انسا...
معنی فِتْنَتَهُ: عذابش(کلمه فتن در اصل به معنای این عمل بوده که طلا را در آتش کنند تا خوبی و بدیش معلوم شود ، آن وقت استعمالش را توسعه داده داخل کردن هر چیز در آتش و یا سوزاندنش همچنین آزمودن آن را فتنه خواندهاند و در داخل آتش شدن انسان نیز استعمال شده ، از آن جمله ق...
معنی فِتْنَتُهُمْ: بهانه و عذرشان برای رهایی از عذابشان(البته عبارت بهانه و عذرشان برای رهایی جزء کلمه نیست و به واسطه جمله ای که در آن به کار رفته دریافت می شود .کلمه فتن در اصل به معنای این عمل بوده که طلا را در آتش کنند تا خوبی و بدیش معلوم شود ، آن وقت استعمالش را ...
معنی فَتَنُواْ: عذاب کردند - شکنجه و آزار رساندند(کلمه فتن در اصل به معنای این عمل بوده که طلا را در آتش کنند تا خوبی و بدیش معلوم شود ، آن وقت استعمالش را توسعه داده داخل کردن هر چیز در آتش و یا سوزاندنش همچنین آزمودن آن را فتنه خواندهاند و در داخل آتش شدن انسان نی...
معنی فُتِنُواْ: مورد شکنجه وآزار قرار گرفتند (کلمه فتن در اصل به معنای این عمل بوده که طلا را در آتش کنند تا خوبی و بدیش معلوم شود ، آن وقت استعمالش را توسعه داده داخل کردن هر چیز در آتش و یا سوزاندنش همچنین آزمودن آن را فتنه خواندهاند و در داخل آتش شدن انسان نیز اس...
معنی فُتُوناً: آزمودنی نگفتنی (کلمه فتن در اصل به معنای این عمل بوده که طلا را در آتش کنند تا خوبی و بدیش معلوم شود ، آن وقت استعمالش را توسعه داده داخل کردن هر چیز در آتش و یا سوزاندنش همچنین آزمودن آن را فتنه خواندهاند و در داخل آتش شدن انسان نیز استعمال شده ، از...
ریشه کلمه:
نور (۱۹۴ بار)
«نار» در سوره «آل عمران» کنایه از جنگ ها و نزاع هایی بوده که هر لحظه در دوران جاهلیت به بهانه ای در میان اعراب شعلهور می شده، قرآن مجید با این جمله اوضاع خطرناک عصر جاهلیت را منعکس می سازد که هر لحظه خطر جنگ و خونریزی آنها را تهدید می کرد و خداوند در پرتو نور اسلام آنها را از آن وضع نجات داد و مسلماً با نجات یافتن از وضع خطرناک گذشته از آتش سوزان دوزخ نیز نجات یافتند.
آتش. . راغب گوید: به قول بعضی نارونور از یک اصل اند و بیشتر متلازم هم می‏باشند و نیز گوید: نار به شعله محسوس، و حرارت و نار جهنم و نار حرب گفته می‏شود. . لفظ «نار» مونث مجازی است گاهی مذکر نیز آید (اقرب الموارد) به قول طبرسی اصل نار از نور است.

جملاتی از کاربرد کلمه النار

نعم نار شوقی یکفی الوری ایا واقد النار لا توقد
از وقف کسان دست بباید بسزا بست نیکو مثلی گفته‌ست «النار ولا العار»
مزج النار بالهوی لیس یبقی و لا یذر شببوا لی بنفخه یسکر نفخه السحر
مفتاح الخلد فی یمینک اقلید النار فی شمالک
چو فرش وصل بردارد شفا از منزل عاشق فراش من لهیب النار من تحت الفتی یفرش
۸-... سبحانک فقناعذاب النار… ۱۹۱ال عمران
امارت ابوظبی میان خط عرض ۲۲٫۵ شمالی، و خط طول ۵۱ و ۵۵ درجه شرقی از نصف‌النهار مبدأ واقع شده‌است. و بزرگ‌ترین امارت هفت‌گانهٔ کشور امارات متحدهٔ عربی است. نام قدیم ابوظبی «ام‌النار» است.
هکذا النار و الهوا اعلم کل شیئی بجنسه یفخم
قالوا ربنا لبثنا یوما او بعض یوم قال لنعم ما انجزتم فی یوم او بعض یوم، رحمتی و رضوانی و جنّتی، امکثوا فیها خالدین مخلّدین، ثم یقبل الی اهل النار، فیقول یا اهل النار فیقولون صوت ربنا لبیک و سعدیک، قال کم لبثتم فی الارض عدد سنین؟ قالوا لبثنا یوما او بعض یوم. قال بئس ما انجزتم فی یوم او بعض یوم غضبی و سخطی و ناری، امکثوا فیها خالدین مخلدین.»
شش دوره سکونت انسانی با رفتارهای متمایز در امارات پیش از اسلام وجود دارد: دورهٔ حَفیت از ۳۲۰۰ تا ۲۶۰۰ پیش از میلاد، فرهنگ ام النار از ۲۶۰۰ تا ۲۰۰۰ پیش از میلاد، و تمدن وادی سوق از ۲۰۰۰ تا ۱۳۰۰ پیش از میلاد. از سال ۱۲۰۰ پیش از میلاد تا ظهور اسلام در عربستان شرقی، این منطقه تحت حاکمیت ایران بوده‌است. پس از اسلام نیز در دوره‌های مختلف تاریخی جزئی از خاک ایران به‌شمار می‌آمد.
و گفته‌اند که: فرا پیش داشتن سمع بر بصر دلیل است که سمع بر بصر فضل دارد، هم چنان که آنجا گفت: وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ. نظیرش آنست که اللَّه گفت: مَنْ کانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ رُسُلِهِ نام خویش جل جلاله فرا پیش داشت، که بر همه نامها فضل دارد و شرف، و وجه این سخن آنست که هر کرا سمع بود اگر چه بصر ظاهر ندارد، وی را انس دل بر جای بود، که بسخن مردم و نعمتهای خوش انس گیرد، باز چون سمع نبود اگر چه بصر ظاهر دارد، وی را انس دل نبود، و دانایی و دریافت وی ناقص بود و ازینجاست که رب العزة جل جلاله بنا یافت سمع نفی عقل کرد، گفت: «أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَ لَوْ کانُوا لا یَعْقِلُونَ»، و با نایافت بصر جز نفی نظر نکرده: «أَ فَأَنْتَ تَهْدِی الْعُمْیَ وَ لَوْ کانُوا لا یُبْصِرُونَ» و این دلیلی روشن است بر فضل سمع بر بصر، و کافران را که ذم کرد بنا یافت دانایی دل کرد در سمع بسته است، نه بنا یافت بینایی ظاهر، و ذلک فی قوله تعالی: «فَإِنَّها لا تَعْمَی الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ». جای گفت اجابت دعوت در سمع بست که دانایی دل با آن است، گفت: إِنَّما یَسْتَجِیبُ الَّذِینَ یَسْمَعُونَ، وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِیهِمْ خَیْراً لَأَسْمَعَهُمْ، و فی الحدیث: «ان اهل النار صم بکم لا یسمعون، لان السماع انس، و اللَّه لا یحب ان یأنس اهل النار».
و عن ابی سعید الخدری قال «یخرج عنق من النار یوم القیمة
آن دو گفتندش ز قسمت در گذر گوش کن قسام فی‌النار از خبر