آفتاب گاه

معنی کلمه آفتاب گاه در لغت نامه دهخدا

( آفتاب گاه ) آفتاب گاه.( اِ مرکب ) برآفتاب. مشرقه. ( زمخشری ). آفتاب رو. مشراق. بتو. آنجای خانه که بیشتر روز آفتاب بدان تابد.

معنی کلمه آفتاب گاه در فرهنگ فارسی

( آفتاب گاه ) بر آفتاب مشرقه

معنی کلمه آفتاب گاه در ویکی واژه

آفتاب‌گاه
(قدیم): محلی از خانه که بیشترِ روز، نور خورشید به آنجا می‌تابد.‌آفتاب رو. مقابل سایبان.

جملاتی از کاربرد کلمه آفتاب گاه

تا که باشد جرم ماه از قُرب و بُعد آفتاب گاه چون زرین‌ کمان و گاه چون سیمین سپر
تا از مسام خاک به تاثیر آفتاب گاهی بخار خشک جهدگه بخار تر
گه بسوزم پای تا سر زآفتاب گاه افسرده شوم از برف و آب
تا ز دور آسمان و قرب و بعد آفتاب گاهگاهی همچو گوی و گاه چون چوگان شود
کوکبان اندر خیال آفتاب گاه بی نور و گهی با نور و تاب
شهسوار تیز تاز شرق یعنی آفتاب گاه جولان از هلالت نعل یکران یافته
گه ز مه گفتی گهی از آفتاب گاهی از برگ گل سنبل نقاب
گه درختش نام شد گه آفتاب گاه بحرش نام گشت و گه سحاب
گاهی گداخته تنش از تیغ آفتاب گاهی شکافته دلش از ضربت عصا
تا از مسام خاک به تاثیر آفتاب گاهی بخار خشک جهد گه بخار تر