اجدع. [ اَ دَ ] ( ع ص ) نعت است از جدع. ( منتهی الارب ). گوش یا بینی یا لب بریده. ( زوزنی ). گوش بریده. ( تاج المصادر ). بینی بریده. ( تاج المصادر ). بریده بینی : انفک منک و ان کان اجدع. || دست بریده. || لب بریده. ( تاج المصادر ) ( منتهی الارب ). مؤنث : جَدْعاء. ج ، جُدع. اجدع. [ اَ دَ ] ( اِخ ) شیطان. ( منتهی الارب ). اجدع. [ اَ دَ ] ( اِخ ) پدر مسروق که از کبار تابعیان است و عمربن الخطاب نام او بگردانید و عبدالرحمان نام داد.
معنی کلمه اجدع در فرهنگ معین
(اَ دَ ) [ ع . ] (ص . ) کسی که بینی وی رابریده باشند.
معنی کلمه اجدع در فرهنگ فارسی
بینی بریده، کسی که بینیش رابریده باشند ( صفت ) کسی که بینی وی را بریده باشند بریده بینی . پدر مسروق که از کبار تابعیان است
معنی کلمه اجدع در ویکی واژه
کسی که بینی وی رابریده باشند.
جملاتی از کاربرد کلمه اجدع
وَ الَّذِینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً این و الذین معطوف است بر الَّذِینَ یُنْفِقُونَ و سبب نزول این آیت آنست که مؤمنان گفتند: یا رسول اللَّه بنی اسرائیل بر خدای گرامیتر از ما بودند، چون گناهی ازیشان در وجود آمدی بامداد کفّارت آن گناه بر عتبه ایشان نبشته بودی که: «اجدع انفک، اجدع اذنک، افعل کذا»، یعنی: کفّارت ایشان آن بودی که بینی ببر، گوش ببر و امثال آن تا از آن گناه پاک شدندی.
ابوالخطاب محمد بن ابی زینب (یا محمد بن ابی ثور یا محمد بن ابی یزید) مقلاص اسدی، از غلاة و انقلابیون عصر عباسی و مؤسس فرقهٔ خطابیه به حساب آمدهاست. وی که با کنیههای ابا اسماعیل و ابا ظبیان نیز شناخته شده از موالی بنی اسد بوده و با لقب «برّاد اجدع» نیز مورد اشاره قرار گرفتهاست. لقب مزبور ظاهراً از این روی بر وی اطلاق شده که وی فروشنده «بُرد» بوده و در کار خویش نیز علیرغم زحمت زیاد نفعی نبردهاست. چراکه اجدع به معنای «دماغ بریده» از روی کنایه بر چنین شخصی نیز اطلاق میشود.
اجدعبرین (به عربی: إجدعبرین) یک منطقهٔ مسکونی در لبنان است که در شهرستان کوره واقع شدهاست. اجدعبرین ۲٫۷۳ کیلومتر مربع مساحت دارد ۳۳۶ متر بالاتر از سطح دریا واقع شدهاست.