ذوحسب

معنی کلمه ذوحسب در لغت نامه دهخدا

ذوحسب. [ ح َ س َ ] ( ع ص مرکب ) خداوند گوهر نیک. صاحب بزرگواری :
گویم آنگاه بیارید یکی داروی خواب
یاد باد ملکی ذوحسبی ذونسبی.منوچهری.

معنی کلمه ذوحسب در فرهنگ معین

(حَ سَ ) [ ع . ] (ص مر. )دارایِ نژاد نیک .

معنی کلمه ذوحسب در فرهنگ عمید

صاحب حسب، دارای گوهر و شرف و بزرگواری.

معنی کلمه ذوحسب در فرهنگ فارسی

خداوند گوهر نیک . صاحب بزرگواری .

معنی کلمه ذوحسب در ویکی واژه

دارایِ نژاد نیک.

جملاتی از کاربرد کلمه ذوحسب

گویم آنگاه بدان قطره یک داروی خواب یاد باد ملکی ، ذوحسبی، ذونسبی