خواهش کردن. [ خوا / خا هَِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) طلب کردن. تقاضا کردن. درخواست کردن. التماس کردن. تمنی کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ) : و از او خواهش می کنند هرکه در آسمانها و زمینهاست. ( تاریخ بیهقی ). بعذرآوری خواهش امروز کن که فردا نماند مجال سخُن.سعدی ( بوستان ).|| شفاعت کردن. ( یادداشت بخطمؤلف ). || مسألت کردن. || میل کردن. رغبت کردن. || آرزو کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ).
معنی کلمه خواهش کردن در فرهنگ فارسی
طلب کردن تقاضا کردن
جملاتی از کاربرد کلمه خواهش کردن
در سنه احدی و اربعین که به مصر بودم خبر آمد که ملک حلب عاصی شد از سلطان و او چاکری از آن سلطان بود که پدران او ملوک حلب بوده بودند. سلطان را خادمی بود که او را عمدةالدوله میگفتند و این خادم امیر مطالبیان و عظیم توانگر و مالدار بود و مطالبی آنان را گویند که در گوهای مصر طلب گنجها و دفینهها کنند و از همه مغرب و دیار مصر و شام مردم آیند و هر کس در آن گوها و سنگسارهای مصر رنجها برند و مالها صرفه کنند و بسیار آن بوده باشد که دفاین و گنجها یافته باشند و بسیار را اخراجات افتاده باشد و چیزی نیافته باشند، چه میگویند که در این مواضع اموال فرعون مدفون بوده است و چون آن جا کسی چیزی یابد خمس به سلطان دهد و باقی او را باشد. غرض آن که سلطان این خادم را بدان ولایت فرستاد و او را عظیم بزرگ گردانید و هر اسباب که ملوک را باشد بداد از دهلیز و سراپرده و غیره و چون او به حلب شد و جنگ کرد آن جا کشته شد. اموال او چندان بود که مدت دو ماه شد که به تدریج از خزانه او به خزانه سلطان نقل میکردند و از جمله سیصد کنیزک داشت اکثر ماهروی. بعضی از آن بوند که ایشان را در همبستری میداشت. سلطان فرمود تا ایشان را مخیر کردند. هر که شوهری میخواست به شوهری دادند و آنکه شوهر نمی خواست هر چه خاصه او بود هیچ تصرف ناکرده بدو میگذاشتند تا در خانه خود میباشند و بر هیچ یک از ایشان حکمی و جبری نفرمود. و چون او به حلب کشته شد آن ملک ترسید که سلطان لشکرها فرستد، پسری هفت ساله را با زن خود و بسیار تحف و هدایا به حضرت سلطان فرستاد و بر گذشته عذرها خواست. چون ایشان بیامدند قریب دو ماه بیرون نشستند و ایشان را در شهر نمی گذاشتند و تحفه ایشان قبول نمی کردند تاائمه و قضاة شهر همه به شفاعت به درگاه سلطان شدند و خواهش کردند که ایشان را قبول کردند و با تشریف و خلعت بازگردانیدند. از جمله چیزها اگر کسی خواهد که به مصر باغی سازد در هر فصل که باشد بتواند ساخت، چه هر درخت که خواهد مدام حاصل تواند کرد و بنشاند خواه مثمر و محمل خواه بی ثمر و کسان باشند که دلال آن باشند و از هرچه خواهی در حال حاصل کنند و آن چنان است که ایشان درختها در تغارها کشته باشند وبر پشت بامها نهاده وبسیار بام های ایشان باغ باشد و از آن اکثر پربار باشد از نارنج و ترنج و نار وسیب و به و گل و ریاحین و سپرغمها و اگر کسی خواهد حمالان بروند و آن تغارها بر چوب بندند همچنان با درخت و به هر جا که خواهند نقل کنند و چنان که خواهی آن تغار را در زمین جای کنند و در آن زمین بنهند و هر وقت که خواهند تغارها بکنند و بارها بیرون آرند و درخت خود خبر دار نباشد واین وضع در همه آفاق جای دیگر ندیده ام و نشنیده و انصاف آن که بس لطیف است.
براندو که پولی در بساط نداشت با خواهش کردن از ماشینهای عبوری مسافت نیویورک تا منزل تنسی ویلیامز در پراوینس تاون در ایالت ماساچوست را طی کرد. وقتی از راه رسید خانه تاریک بود و کف آشپزخانه را آب گرفته بود. قبل از اینکه خواندن نمایشنامه را شروع کنند مارلون براندو فیوز برق را تعمیر کرد و بعد هم راه فاضلاب را باز کرد تا وضعیت خانه به حالت عادی بازگردد.
بکرد او هر چه بتوانست کردن ز خواهش کردن و تیمار خوردن
سید محمدحسن حسینی شیرازی به نوشته خود در تاریخ ۱۷ صفر ۱۲۴۸ قمری (۱۲۰۵ خورشیدی) وارد اصفهان شد. سپس در مدرسه صدر بازار حجرهای گرفت و به حلقه درس محمدتقی رازی پیوست. اما در ابتدا به دلیل کثرت شاگردان، امکان صحبت با استاد و پرسیدن سوالات برای او فراهم نمیشد. به همین دلیل به همراه چندتن از طلاب علاقهمند از استاد خواهش کردند که وقت معینی برای پرسش سوالات در اختیار آنان گذاشته شود. شیخ رازی از این پیشنهاد استقبال کرد و به دنبال آن در کنار جلسه عمومی درس، چندین جلسه خصوصی با حضور میرزا حسن و دوستانش برگزار شد که تا زمان فوت شیخ ادامه داشت.