بیسار. ( ضمیر مبهم ، از اتباع ) از اتباع فلان است. گویند فلان و بیسار یا فلان فیسار؛ فلان و بهمان. فلان بهمان. باستار. ( یادداشت مؤلف ). فلان و فیسار. فلان فیسار. بیسار. [ ب َ ] ( ع اِ ) بیصار. ( دزی ج 1 ص 135 ). رجوع به بیصار شود.
معنی کلمه بیسار در فرهنگ معین
(بِ ) ( اِ. ) نک بیستار.
معنی کلمه بیسار در فرهنگ عمید
= بیستار
معنی کلمه بیسار در فرهنگ فارسی
بیصار .
جملاتی از کاربرد کلمه بیسار
ای خورده آسمان بیسارت بسی یمین ای برده آرزو ز یمینت بسی یسار
پس از بیداری بیسار دیدم، لیک نی سیرش کز اول دیدنش هم راحتم افزود و خواب آمد
بحر فراخ دل بیسارت خورد یمین زیرا که از یمین تو حاصل کند یسار
فرحعنا بیسار و ربی ذات قرار و حکینا لمشاه و شهدنا و الینا
ای خورده آسمان بیسارت بسی یمین وی برده آرزو ز یمینت بسی یسار
آب در مسیحیت نماد پاکی و حیات است و از اهمیت بیساری برخوردار است. غسل تعمید که با آب انجام میشود نشان دهنده پاک کردن نفس انسان از ناپاکیها است. ازدواج در قانا نیز تبدیل آب به شراب اولین معجزه عیسی در انجیل یوحنا است. در اشعار مسیحی نیز پاشویان ذکر میکند که مسیح این کار را انجام میدادهاست. بهطور مشخص، در آیات ۱۳:۱۴–۱۷ او به آنان آموزش میدهد، ۱۴ «اگر من، خداوند و معلم شما، پایتان را شستهام، شما نیز باید پای یکدیگر را بشویید.» همچنین عیسی پیامبر مسیحیت چندین نفر را با آب در تالاب بیت حسدا، شفا دادهاست.
بیسار تو می خورند یمین بیمین تو می دهند یسار
بیسار تو جود خرده یمن شد یمن زمانه پر ز یار
گورانی و هورامی تا ابتدای سدهٔ نوزدهم در دربار اردلان و تا ابتدای سدهٔ بیستم در جنوب کردستان زبان رایج ادبی محسوب میشد. بخش اعظم ادبیات دینی یارسان به گورانی (و در کنار آن سورانی و فارسی) نگارش شده و گورانی زبان آیینی یارسان به شمار میآید. از بزرگان ادب هورامی میتوان بیسارانی، صیدی و مولوی کرد را نام برد.
نصرت و شوکت و یمنش بیمین آید دولت و نعمت و یسرش بیسار آید
شاهی ، که ملک را بیسارش بود یمین شاهی، که خلق را بیمینش بود یسار
ای ملک الملک جود کز پی حجت خورد کان بیسارت قسم هم بیمینت یمین