معنی کلمه اراقه در لغت نامه دهخدا
- اراقت دماء ؛ سفک دماء : به اراقت دماء و افاتت ذماء، باک نداشتی. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 369 ).
|| بول کردن : قاآن درخیمه آمد و بر تخت نشست و کار جشن گرم شد، قاآن سبب اراقتی برخاست ، پای بر در خیمه نهاد. ( جهانگشای جوینی ). کلبلات بر سبیل اراقت بصحرا رفت. ( جهانگشای جوینی ). چون فریقین صف بیاراستند مروان الحمار به اراقت محتاج شد، فرودآمد که آبی بریزد. ( تاریخ گزیده ).