اسفرزه

معنی کلمه اسفرزه در لغت نامه دهخدا

اسفرزه. [ اِ ف َ زَ / زِ ] ( اِ ) قطونا. بزرقطونا. ( محمودبن عمر ). اسپرزه. اسپغول. شکم پاره. قارنی یارق. اسفیوس. سبیوس. سابوس. سپیوش. اشجاره. ختل. بخدق. فسیلیون . بشولیون. بنگو. حشیشةالبراغیث. ینم. هروتوم. برغوثی. هریخم. ینمه. رجوع به اسپرزه شود.

معنی کلمه اسفرزه در فرهنگ معین

(اِ فَ زِ ) ( اِ. ) گیاهی است از تیرة بارهنگ ها، در طب قدیم به عنوان مُسَکِّن و مسهل به کار می رفت .

معنی کلمه اسفرزه در فرهنگ عمید

گیاهی بیابانی از خانوادۀ بارهنگ با دانه های ریز قهوه ای رنگ و لعاب دار که مصرف دارویی دارد.

معنی کلمه اسفرزه در فرهنگ فارسی

( اسم ) گیاهی است از تیر. بارهنگها از رد. پیوسته گلبرگها نباتی است علفی یکساله بارتفاع ۱٠ تا ۳٠ سانتیمتر که بحد وفور بحالت وحشی در نواحی بحرالروم آسیای صغیر آفریقای شمالی آسیا( ایران ) میروید اسبغول قطونا اسفیوش .

معنی کلمه اسفرزه در دانشنامه آزاد فارسی

اِسْفَرْزه
گیاهی علفی و یکساله با نام علمی Plantago psyllium L. از تیرۀ بارهنگ، دارای برگ هایی باریک، دراز، نوک تیز و مجتمع به صورت متقابل یا سه تایی بر روی ساقه، گل های مجتمع سنبله ای بر پایه های بلند، و میوۀ پوشینه ای. این گیاه در نواحی مختلف مدیترانه، شمال افریقا و جنوب غرب آسیا ازجمله ایران می روید. در طب سنتی از برگ اسفرزه به عنوان التیام دهندۀ جراحات استفاده می کنند.

معنی کلمه اسفرزه در ویکی واژه

گیاهی است از تیرة بارهنگ‌ها، در طب قدیم به عنوان مُسَکِّن و مسهل به کار می‌رفت.

جملاتی از کاربرد کلمه اسفرزه

علاوه بر درخت نخل، گونه‌های گیاهی دیگر در این منطقه عبارتند از: کنار (سدر)، غرق (استبرق)، لگجی (کبر)، انجیر، کاکتوس، توله (پنیرک)، کاکل، منگک، قاوچندلی(ترشک درشت)، انواع کهور، گز، خیار گرگو (هندوانه ابوجهل)، کنگر، شوت (شوید)، بابونه، بنگو(بارهنگ تخم‌مرغی یا اسفرزه)، کرچک، انواع مرکبات، و موز. به پیشنهاد رسانه مهر میهن، روز ۱۵ اسفند، برابر با روز درخت‌کاری و به دلیل نماد شهر آب‌پخش یعنی باغ‌ها و درخت نخل به نام روز آب‌پخش نامگذاری شده‌است.
لعاب شنبلیله، بزر کتان، پیاز کوهی، کتیرا، بزر اسفرزه، سحلب، آگار و کاراگینان، متیل سلولز لعابهای مورد استفاده در ابری هستند.