معنی کلمه آدینده در لغت نامه دهخدا
عَلَم ابر و تندر بود کوس او
کمان آدینده شود ژاله تیر.رودکی.و آن راکمان گردون ، کمان بهن ، کمان رستم ، کمان شیطان ، آفنداک ، شدکیس ، سرویسه ، تیراژه ، صدکیس ، آزفنداک ، ایرسا، طوق بهار، افنداک و درونه نیز خوانند و عامه آن را قالیچه فاطمه گویند.
ادینده. [ اَ ی َ دَ / دِ ] ( اِ ) آدینده. قوس قزح. رجوع به آدینده شود.