( آبدست ) آبدست. [ دَ ] ( اِ مرکب ) قسمی جامه و پوشش. لباده. جبه آستین کوتاه. || قسمت فوقانی سرآستین درازتر از قسمت تحتانی آن که بر روی آستین برگردانند زینت را. سنبوسه. || مستراح. مبرز. || ( ص مرکب ) سخت چابک و تند. چربدست. ماهر. استاد. رجوع به آبدستی شود. || زاهد پاکدامن و پرهیزکار : نعیم پاک بستاند چو کرد آلوده بسپارد نه شرم از آبدست آید نه ننگ از آبدستانش.خاقانی.، ( آب دست ) آب دست. [ ب ِ / ب ْ دَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آبدست. آبی که بیشتر با دو ظرف موسوم به آفتابه لگن پیش از طعام و بعد از طعام برای شستن دست و دهان بکار است : حورعین را ببهشت آرزو آید همه شب کآدمی وار به بزم تو رسد در شبگیر آب دستت همه بر روی کشیدی چو گلاب خاک پایت همه در زلف دمیدی چو عبیر.معزی.هم خلال ازطوبی و هم آبدست از سلسبیل بلکه دستاب همه تسنیم رضوان آمده.خاقانی. || وضو. تکرع. غسل. توضؤ: الحدَث ؛ هرچه آبدست بدان تباه شود. ( دستوراللغه ٔادیب نطنزی ). این معنی رفتن گناهان است به آبدست ، اگر از اینها چیزی مانده است بدان که هنوز گناه در تست و وضوی تو تمام نیست. ( کتاب المعارف ). جمال یارشد قبله ی ْ نمازم ز اشک رشک او شد آبدستم.مولوی.نماز عید خواهم کرد هان ساقی بیار آبی برای آبدست ما به ابریق قدح شویان.کمال خجند. || استنجا کردن به آب. ( برهان ). || لطف و مهارت در صنعت : که بست آن نقش عارض ، آفرین باد که آب دست از وی آشکار است.کمال خجندی.
معنی کلمه آب دست در فرهنگ معین
( آبدست ) (دَ ) ۱ - (ص مر. ) زاهد، پاکدامن . ۲ - ماهر، استاد. ۳ - (اِمر. ) مستراح . ۴ - لباده .، ( آب دست ) (دَ )(اِمر. ) ۱ - آبی که پیش از خوردن غذا و پس از آن برای شستن دست و دهان به کار می بردند. ۲ - وضو. ، ~ به ~خرج دادن کنایه از: مایه گذاشتن .
معنی کلمه آب دست در فرهنگ عمید
( آب دست ) ۱. آبی که با آن دست وروی خود را بشویند: هم خلال از طوبی و هم آبدست از سلسبیل / بلکه دست آب همه تسکین رضوان آمده (خاقانی: ۳۶۹ ). ۲. وضو. ۳. شست وشو پس از قضای حاجت، طهارت. ۴. = مستراح ۵. (صفت ) چابک و ماهر و استاد در کار.
معنی کلمه آب دست در فرهنگ فارسی
( آبدست ) ( اسم ) ۱ - زاهد پاکدامن . ۲ - کسی که دست او در کار چیرگی کند سخت چابک ماهر استاد ( آبدستی ) . ۳ - مستراح مبرز جایی . ۴ - قسمی جامه لباده جب. آستین کوتاه . ۵ - قسمت فوقانی سر آستین دراز تر از قسمت تحتانی آنکه بر روی آستین برگردانند برای زینت سنبوسه. لباده سخت چابک ماهر آبی که با آن دست وروی خودرابشویند، به معنی وضو ( آب دست ) ( اسم ) ۱ - آبی که بیشتر با دو ظرف ( آفتابه و لگن ) پیش از صرف طعام و بعد از آن برای شستن دست و دهان بکار برند . ۲- وضو دست نماز . ۳- استنجا کردن باب . ۴ - لطف و مهارت در صنعت . آبی که بیشتر با دو ظرف موسوم بافتابه لگن پیش از طعام و بعد از طعام برای شستن دست و دهان بکاراست
معنی کلمه آب دست در فرهنگ اسم ها
اسم: آبدست (پسر) (فارسی، بلوچی) (تلفظ: abdast) (فارسی: آبدست) (انگلیسی: abdast) معنی: چابک، تردست، تر و فرز
معنی کلمه آب دست در ویکی واژه
آبدست (قدیم): آبی که پیش از خوردن غذا و پس از آن برای شستن دست و دهان به کار میبردند؛ یا وضو میگیرند. مستراح، لباده. پاکدامن، زاهد، استاد، ماهر. آبدست به آبدست خرج دادن کنایه از: مایه گذاشتن.
جملاتی از کاربرد کلمه آب دست
توفیق مرد پولداری است که تعداد زیادی بشکه و گاری برای توزیع آب دارد و برای حفظ منافع خود از طریق توزیع انحصاری آب، از هر کوششی توسط دیگران در این زمینه جلوگیری میکند اما جوانی بنام مسلم در برابر او قد علم میکند و میکوشد بهوسیله گاری کوچکش با او رقابت کند. توفیق، توطئه و اشکالتراشی را برای از میدان بدر بردن مسلم آغاز می کند. ابتدا با تهدید و سپس شکستن گاری او، کتک زدن و مجروح کردنش، کشتن اسب گاریش و ... مسلم با تشویق همسرش همچنان ایستادگی می کند. توفیق وقتی که می بیند مسلم به کارش ادامه میدهد و موقعیت او را به خطر میاندازد، مسلم را میکشد و خودش نیز به قتل میرسد. از آن پس، مردم به آسانی به آب دسترسی دارند.
علاج درد دل ما ز توست ای ساقی کز آب دست تو بوی گلاب میآید
چنان زد آن تهی در پیش اصحاب کز آب دست دستش گشت پرتاب
نماز عید خواهم کرد هین ساقی بیار آبی برای آب دست من بر ابریق قدح شویان
گه تمامی داده مایهٔ آب دستت را فلک گه غلامی کرده سایهٔ خاکپایت را همای
شمس الحق است رازم تبریز شد نیازم او قبله نمازم او نور آب دستم
در روایات آمده که خضر نبی به همراه ذوالقرنین گم گشته در تاریکی ها به دنبال چشمه منسوب به آب حیات گشتند. خضر به آب دست پیدا کرد و از آن نوشید و عمر جاویدان یافت. اما هنگامی که ذوالقرنین خواست از آب حیات بنوشد، دیگر چشمهای در کار نبود و او نتوانست آن را بیابد.
با نگرش به بلندی و زمینهای صخرهای، یک بالگرد پیاپی به رساندن نیازمندیها به السقرا کمک میکند. این روستا افزون بر برق، اکنون دارای یک کانال آب دستساز است که آب شیرین روستاییان را فراهم میکند.
قومی از آب دست او که چکید بر عذارم گلاب دیدستند
در چنین وقت که از دست تو می ریزد آب دست بر آتشم از دور گرفتن ستم است
طی گزارش میدانی از رودخانه کرخه رهاسازی آب بهصورت موقت صورت گرفته و در جاهایی کشاورزان حاشیه سوسنگرد توانستند به آب دسترسی پیدا کنند ولی در مسیر سوسنگرد به بستان هنوز آب مورد نیاز به آن مناطق نرسیده و کشاورزان و دامداران همچنان منتظر رهاسازی بیشتری هستند.
باراک اوباما، رئیسجمهوری ایالات متحده آمریکا، به ماموران سازمان سیا که در بازجوییهای خود از زندانیان، از روشهای سخت و مناقشهبرانگیز استفاده کرده بودند، قول داد که مجازات نخواهند شد. یکی از این روشها «القای خفگی در آب» بود. این روش که اصطلاحا «واتر بوردینگ» نامیده میشود، به زندانی احساس خفگی در آب دست میدهد. باراک اوباما، این روش بازجویی سخت را بلافاصله پس از آغاز ریاستجمهوری خود، ممنوع اعلام کرد. دویچه وله فارسی
یا ز آب دست و خاک پای او زقهٔ طفلان دانائی فرست
آنکه آب کلاهداری چرخ آب دستار خواجگیش ببرد
گل سرخ بر آذر تفته ماند که با آب دست تو از خاک زد سر