( آبگرد ) = گرداب: مگرد گِرد آبگرد هیبتش / که درکشد تو را به دَم چو اژدها (ابوالفرج رونی: ۱۵ ).
معنی کلمه آبگرد در فرهنگ فارسی
( آبگرد ) ( اسم ) گرداب گرداب گرداب، جائی دردریاکه آب دورمی چرخدوفرومی رود
معنی کلمه آبگرد در فرهنگستان زبان و ادب
آب گرد {water tourist} [گردشگری و جهانگردی] گردشگری که برای ارضای حس کنجکاوی خود با قایق به مشاهدۀ جاذبه های آبی می پردازد
معنی کلمه آبگرد در ویکی واژه
نک گرداب.
جملاتی از کاربرد کلمه آبگرد
گیرههای دستگاه باید به سیستمَ آبگرد مجهز باشند تا توزیع درجه حرارات در طول نمونه یکنواخت و پایدار باشد؛ بنابراین تجهیزاتی باید طراحی و پیشبینی شود تا گرمای نمونه را بهطور یکنواخت و جهت دار انتقال بدهد. همچنین باید از رسیدن حرارت به ابزار اندازهگیری نیرو جلوگیری شود.
برای این کار، قوسی به ستاره ژوبیندار رسم کنید. در آسمان شب به سمت شمال شرقی نگاه کنید، صورتواره آبگردان بزرگ را پیدا کنید، هنگامی که آبگردان بزرگ را میبینید متوجه میشوید که دو قسمت دارد: کاسه و دسته. سپس، به صورت ذهنی، خطی خیالی به صورت منحنی در دستگیره آبگردان بزرگ امتداد دهید تا زمانی که به ستاره نارنجی روشنی برسید: قوس را تا رسیدن به ستاره ژوبیندار امتداد دهید.
قند مصری گر رسد در گفته ی شیرین من آبگردد از حیای شعر همچون شکرم