بشکل
معنی کلمه بشکل در فرهنگ عمید
معنی کلمه بشکل در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه بشکل
یکی مهی است که گه بدروگه هلال شود بر این فراشته گردون بشکل بوقلمون
خورشید من امروز بشکل دگری باز می خورده نهان گرم ز ما می گذری باز
فکرها در زمان مصور گشت روح صافی بشکل پیکر گشت
بلطف اگر ید بیضا بدو نماید صبح بشکل شام گرفتست بی گمان سوداش
از تف و تاب خنجر مردان لشکرت از سر کشد بشکل زنان چادر آفتاب
و گفتند: چو طبیعت کلی مر جوهر جسم مطبوع را بجنبانید، هرچ ازو لطافت و روشنایی و صفوت بود باز شد فراخ، و هرچ از کدورت و کثافت و تیرگی بود بر جای خویش بماند و سخت شد. وز لطافتها هرچ روشن بود کواکب گشت بشکل هاء مدور، و هرچ از لطافت بی نور ماند ازو افلاک آمد بتقدیر صانع حکیم و فعل طبیعت کلی. و هرچ از افلاک فروتر ماند آتش بود کز افلاک کثیفترست، و باز هوا از آتش کثیفترست، و باز آب از هوا کثیفترست، و باز خاک بغایت کثافت و گرانی است کهاندر مرکز باستاد. و مثل این صنع را چنان گفتند حکما که کسی سنگی گران رااز هوا فرود افکند بر روی آبی بزرگ راست و هموار استاده، و از افتادن آن سنگاندر آب دایرهئی باز شود، نخست خرد که مرکز آن دایره آنجای باشد از آن آب که آن سنگ برو افتاده باشد، و آن دایره باز همی شود، وزاندرون او دیگر دایره و سه دیگر دایره برترتیب باز همی شود و هر چندآن دایره اولی بازتر همی شود، آن دیگر دوائر سپس آن برترتیب همی روند.
از مویه تنم بسان مویست وز ناله دلم بشکل نالست
جرم خورشید بشکل حجر الاسود یافت کعبۀ قدر ترا رای چو کرد او بطواف
لولههای خلأ خورشیدی که عمل گرم کردن آب را انجام میدهد، بشکل لوله مدور بوده که یک سر آن باز است که داخل تانک افقی ذخیره آب فرومیرود که بوسیله واشر سیلیکونی آببندی میشود و انتهای لوله بستهاست که در پایین بوسیله شبکه نگهدارنده حفظ میشود. این لوله از سه لایه تشکیل شدهاست:۱. لایه شیشه ای داخلی در تماس با آب
خورشید زند تیغ و شود منکسف از ماه آری چه عجب ماه بشکل سپر ماست
ز عشق آن دو طوطی شکرخای بشکل دایره بر سر نهم پای