آهن داغ

معنی کلمه آهن داغ در لغت نامه دهخدا

( آهن داغ ) آهن داغ. [ هََ ] ( اِ مرکب ) عمل سوختن جزئی از پوست تن جانور را با آهن تفته برای نشان و علامت یا مداوا و چاره دردی. کَی . کاویا. || آهنی که برای داغ کردن بکار است. داغینه. || عمل فروبردن آهن تفته در آب. آهن تاب.
- آهن داغ کردن آبی را ؛ آهن تاب کردن آن.

معنی کلمه آهن داغ در فرهنگ معین

( آهن داغ ) ( ~. ) (اِمر. ) ۱ - داغ کردن بخشی از پوست تن جانور با آهن تفته برای نشان گذاشتن یا مداوا. ۲ - فرو بردن آهن تفته در آب .

معنی کلمه آهن داغ در فرهنگ عمید

( آهن داغ ) اثر سوختگی بر نقطه ای از پوست بدن کسی یا حیوانی با آهن گداخته برای علامت گذاشتن یا درمان درد.

معنی کلمه آهن داغ در فرهنگ فارسی

( آهن داغ ) ( اسم ) ۱ - عمل سوختن جزوی از پوست تن جانور با آهن تفته برای نشان گذاشتن یا مداوا . ۲- عمل فرو بردن آهن تفته در آب آهن تاب .

معنی کلمه آهن داغ در ویکی واژه

آهن‌داغ
اثر سوختگی که بر اثر تماس بدن با آهن گداخته بوجود آمده باشد.
داغ کردن بخشی از پوست تن حیوانات بویژه خر و اسب با آهن تفته برای نشان گذاشتن یا مداوا.
فرو بردن آهن تفته در آب.

جملاتی از کاربرد کلمه آهن داغ

ز آنکه داغ آهنین آخر دوای دردهاست ز آتشین آه من آهن داغ شد بر پای من
همه بانوان زار و گریان شدند چو بر آهن داغ بریان شدند