( آب زندگانی ) آب زندگانی.[ ب ِ زِ دَ / دِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آب حیات.آب خضر. آب زندگی. آب بقاء. ماءالحیات : ابر آب زندگانی اوست من زنده شوم چون یکی قطره ز ابرش در دهان من چکید.ناصرخسرو.و آب زندگانی عمر جاوید دهد. ( کلیله و دمنه ). سکندر رفت لیکن جست بهره ز آب زندگانی خضر و الیاس.سنائی.هنوزم آب در جوی جوانی است هنوزم لب پُر آب زندگانی است.نظامی.و خضروار آب زندگانی او من بروی کار آوردم. ( مرزبان نامه ). دانش است آب زندگانی مرد خنک آن کاب زندگانی خورد.اوحدی.هوای منزل یار آب زندگانی ماست صبا بیار نسیمی ز خاک شیرازم.حافظ.
معنی کلمه آب زندگانی در فرهنگ معین
( آب زندگانی ) (بِ زِ دِ ) (اِمر. ) نک آب حیات .
معنی کلمه آب زندگانی در فرهنگ فارسی
( آب زندگانی ) آب حیات آب حیات
معنی کلمه آب زندگانی در دانشنامه عمومی
آب زندگانی. آب زندگانی یا آب حیات، چشمه ای است که در روایات و متون دینی آمده است و گفته می شود هر کس از آن بنوشد جوانی خود را بازمی یابد و پیر نمی شود. داستان های مربوط به آب زندگانی هزاران سال است در نقاط گوناگون جهان بازگو شده و در گیلگمش، نوشته های هرودوت ( پنج سده پیش از میلاد ) و اسکندرنامه و داستان های جنگ های صلیبی نیز دیده می شود. در داستان ها به آن آب زندگی، آب جاودانگی، آب جوانی، و آب بقا هم گفته اند. بر طبق افسانه ها چشمهٔ آب حیات بین رودهای دجله و فرات در سرزمین ظلمت قرار دارد در روایات های اسلامی نیز نام سه تن آمده است که در پی آب زندگانی رفته اند. دو تن از ایشان از آن آشامیده و زندگی جاودان یافته اند و یکی ناکام بازگشته است: الیاس، خضر و ذوالقرنین. چشمه جوانی، چشمه ای افسانه ای، ظاهراً جوانی را به هر کسی که در آن آب می نوشد یا حمام می کند بازمی گرداند. داستان های چنین چشمه ای هزاران سال در سراسر جهان بازگو شده است، که در نوشته های هرودوت ( قرن پنجم قبل از میلاد ) ، در داستان های عاشقانه اسکندر ( قرن سوم پس از میلاد ) ، و در داستان های پریستر جان ( اوایل جنگ های صلیبی، یازدهم ) ظاهر شده است ( قرن دوازدهم میلادی ) . داستان های آب های مشابه نیز در میان مردم کارائیب در دوران اکتشاف ( اوایل قرن شانزدهم ) برجسته بود. آن ها از قدرت ترمیم کننده آب در سرزمین افسانه ای بیمینی صحبت کردند. بر اساس این افسانه های فراوان، کاوشگران و ماجراجویان به دنبال چشمه گریزان جوانی یا راه حل دیگری برای پیری بودند که عموماً با آب های جادویی مرتبط است. این آب ها ممکن است یک رودخانه، چشمه یا هر منبع آبی دیگری باشد که گفته می شود روند پیری را معکوس می کند و هنگام بلعیدن یا حمام کردن، بیماری را درمان می کند. این افسانه به ویژه در قرن شانزدهم، زمانی که با کاشف اسپانیایی خوان پونس د لئون، اولین فرماندار پورتوریکو مرتبط شد، برجسته شد. ظاهراً پونس د لئون هنگام سفر به فلوریدا در سال ۱۵۱۳ در جستجوی چشمه جوانی بود. در افسانه ها آمده است که بومیان آمریکا به پونس دو لئون گفتند که چشمه جوانی در بیمینی است. در میان غربیان به آب حیات، چشمهٔ جوانی می گویند. این اندیشه در سده های میانه رواج شدیدی داشته است. با کشف ایالت فلوریدا توسط پونس دولئون اسپانیایی، این اندیشه رونق بیشتری گرفت چنان که خود لئون نیز به دنبال این چشمه می گشت. آب زندگانی (فیلم). «آب زندگانی» ( انگلیسی: The Fountain of Youth ) یک قسمت آزمایشی به کارگردانی اورسن ولز است که در سال ۱۹۵۸ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به دن توبین، ریک جیسون، و جوی لانسینگ اشاره کرد.
معنی کلمه آب زندگانی در ویکی واژه
نک آب حیات.
جملاتی از کاربرد کلمه آب زندگانی
نام وایورا، ایزدبانوی تندرستی در جزایر پلینزی مرکزی، به معنای «آب زندگانی» است.
لبش میبوسم و در میکشم می به آب زندگانی بردهام پی
چون تو سروی برنخیزد، گرچه در باغ بهشت خاک آدم را بآب زندگانی گل کنند
گر از خمار دهم جان عجب مدار ای دل که ساقی از لب من آب زندگانی بست
گرچه آب زندگانی می چکد از لب مرا یک نفس همچون صراحی نیستم بی کام تلخ
یک افسانه اسکندر متعلق به عربستان جنوبی توسط سنتگرای یمنی وهب بن منبه (؟ –۷۳۲ میلادی) دربارهٔ تاریخ پادشاهی حمیر در یمن باستان نوشته شدهاست و بعداً در کتابی توسط ابن هشام (؟ –۸۳۳ میلادی) به ضمیمه شدهاست. در گونه یمنی، ذوالقرنین به جای اسکندرکبیر، به عنوان یک سلطان باستانی یمن به نام تبع تعیین هویت شدهاست، اما داستان عربی همچنان داستان دیوار اسکندر دربرابر یاجوج و ماجوج و جستجوی او برای آب زندگانی را توصیف میکند. همچنین داستان ذکر میکند که ذوالقرنین (تبع) قلعه ای با دیوارهای شیشه ای را بازدید کرده و برهمینهای هندوستان را ملاقات کرده. افسانه جنوب غربی در کانتکست جدایی میان اعراب جنوبی و اعراب شمالی که با جنگ مرج راهط در ۶۸۴ میلادی آغاز شد و بیش از دو قرن پابرجا شد نوشته شدهاست.
فضولی ره بخاک درگه پیر مغان بردم بیا تا سوی آب زندگانی رهبرت گردم
ثمر به خاک فکن آب زندگانی نوش که باغبان قضا شاخ بی ثمر سوزد
میتراس با زدن تیری به صخره از آن چشمهای جاوید به وجود آورد. این همان چشمهٔ آب زندگانی است.
نثار تیغ سیراب شهادت نقد جان کردن نفس در زیر آب زندگانی باختن باشد
چو خضر خط، هوس آب زندگانی کرد؛ لبش سراغ سر چاه آن زنخدان داد
چو قدر صحبت او را بدانی چشی زان صحبت آب زندگانی
صوفیان رکوه پر آب زندگانی چون خضر همچو موسی در عصاشان جان ثعبان آمده