انقوزه. [ اَ زَ / زِ ] ( اِ ) حلتیت. منتن. انگدان منتن. ( یادداشت مؤلف ). انغوزه. مثل : - انقوزه در قند خورانیدن ؛ بصورت و ظاهری نیک ، کسی را زیان و آسیبی رسانیدن : ز شیرین کاری شیرین دلبند فراوان خورده بود انقوزه در قند.امیرخسرو ( از امثال و حکم دهخدا ).رجوع به انغوزه و انگدان شود.
معنی کلمه انقوزه در فرهنگ فارسی
( اسم ) انغوزه
معنی کلمه انقوزه در ویکی واژه
آنقوزه (گیاهی): صمغی که با تیغ زدن ریشه یا قسمت پایین ساقه یا ریشه گیاه انگدان در اواخر فصل بهار بیرون میآید و در مجاورت هوا سفت میشود. گیاهی علفی با ریشه و ساقههای مستقیم و گوشتی، گلهای زرد رنگ، و میوه قهوهای رنگ که معمولا در زمینهای ماسهای و آهکی میروید. انغوزه. آنقوزه ممکن است در زبان معیار باستان به دو کلمه آن - قوزه قابل تجزیه باشد؛ که اصطلاحی تُرکی، آذری، و در زبان بهاری به سوگند بَرّه تعبیر میشود، که ظاهراً برهها عاشق این علف بوده و هنگام چرا در کوه و دشت بسراغ این گیاه میرفتند.
جملاتی از کاربرد کلمه انقوزه
در باب هفتم از واحد نهم نهی اکید شدهاست از ابیع و شرای انقوزه و تنباکو که آن را ورق زقوم خطاب کردهاند