بر خاک سر کویت بادی که گذر یابد آتش زند از غیرت بر کلبه عطاران
پس از قتلعام، کاردینال دستور میدهد که پوتانا برای اعمالش در آتش زنده سوزانده شود و واسکوئس را تبعید میکند و تمام ثروت و اموال متعلق به مردگان را کلیسا تصاحب میکند. ریچاردتو سرانجام هویت واقعی خود را برای دونادو فاش میکند و نمایشنامه با جملهای از کاردینال در مورد آنابلا به پایان میرسد: «چه کسی گفته نمیتواند که، افسوس که او یک فاحشه است؟»
آتش زند به بال و پر از شعلههای شوق پروانهای که آرزوی محفلش کند
وان آب شفق رنگ روان ساز که در جام آتش زند از جلوه چو گل آب روان را
چنان زن که آتش زند سینه را ز سر نو کند داغ دیرینه را
به نی بگوی که از ناله در خود آتش زن که عارف همچو تو نالان به سوز و ساز آمد
و گر آتش زند فاقه چنان در خانمان من که نگذارد ز دنیا وی مرا تا آب در کوزه
بر سمندر شعله جانسوز آب زندگی است عشق چون باشد، در آتش زندگی دشوار نیست
در آن آتش نداری طاقت سوز به صبر آبی بر این آتش زن امروز
و گر آیی رسانم خود گزندت بفرمایم که تا آتش زنندت
آتشگاه از کهن زمان به انگیزه آن که جایگاه زندگی زرتشتیان بوده «آتش کوه» یا «آتشکده» خوانده میشدهاست و نشانههای تاریخی بر جای مانده از دوران ساسانیان و اشکانیان که در گوشه و کنار آن دیده میشود نشانگر وجود سنگهای چخماق و سنگهای آتش زن دیگری است که اهمیت باستانشناسی بالای آن را میرساند.
جنون کن در بنای خانمان هوش آتش زن همین وضعت خلاص از کلفت اسباب میسازد