آبنوسی

معنی کلمه آبنوسی در لغت نامه دهخدا

( آبنوسی ) آبنوسی. ( ص نسبی ) از آبنوس. برنگ آبنوس. سیاه. تیره. اغبر. و آبنوسی شاخ را بمعنی سورنای و شهنای آورده اند :
آن آبنوسی شاخ بین مار شکم سوراخ بین
افسونگر گستاخ بین لب بر لب یار آمده.خاقانی.

معنی کلمه آبنوسی در فرهنگ فارسی

( آبنوسی ) ( صفت ) ۱- از آبنوس ساخته از آبنوس . ۲ - برنگ آبنوس سیاه اغبر.
از آبنوس برنگ آبنوس

معنی کلمه آبنوسی در ویکی واژه

از جنس آبنوس، به رنگ آبنوس، سیاه. عصا و تسبیح آبنوسی.

جملاتی از کاربرد کلمه آبنوسی

تو گوئی تیر چرخ آبنوسی کشد هر لحظه بررویم کمانی
برو زین گرد نای آبنوسی چه زین درنده درزی می‌بیوسی
بر بناگوش تو آن خال سیه دانی چیست؟ ز آبنوسی است یکی نقطه بر آن تخته عاج
درو گنبدی آبنوسی بلند ز گوهر نگار وی از زر بند
مشو داماد چرخ آبنوسی که پر دیده ست از این گونه عروسی
سرون بر سر هریک ای نیکبخت پدیدار چون آبنوسی درخت
مرا بدین بود کنم عروسی برای قاسم بدیده بوسی ز جور این چرخ آبنوسی عجب عجب کامیاب رفتم
درین صندل سرای آبنوسی گهی ماتم بود، گاهی عروسی
سروهاش چو آبنوسی فرسپ چو خشم آورد بگذرد بر دو اسپ
به یک زخم آن گرز پولاد لخت ستد جان از آن آبنوسی درخت