آب دهی

معنی کلمه آب دهی در فرهنگستان زبان و ادب

آبدهی
{hydration} [شیمی] وارد کردن مولکول آب در یک مولکول دیگر برای تشکیل مولکولی با ساختار جدید

معنی کلمه آب دهی در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] آب دهی. در مباحث مختلفی از آب دادن و آب رسانی در قرآن کریم بحث شده است.
آب دادن به حجاج، مقامی ارزشمند در مکه ، پیش از اسلام بوده است. اجعلتم سقایة الحاج و عمارة المسجد الحرام کمن ءامن بالله و الیوم الاخر...آیا آب دادن به حاجیان و عمارت مسجد الحرام را با کرده کسى که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و در راه خدا جهاد کرده، برابر مى دانید؟ نه، نزد خدا برابر نیستند و خدا ستمکاران را هدایت نمى کند
توبه/سوره۹، آیه۱۹.
آب دادن موسی - علیه السلام- به گوسفندان شعیب - علیه السلام- در سوره قصص ذکر شده است. و لما ورد ماء مدین وجد علیه امة من الناس یسقون و وجد من دونهم امراتین تذودان قال ما خطبکما قالتا لانسقی حتی یصدر الرعاء... • فسقی لهما...چون به آب مدین رسید، گروهى از مردم را دید که چارپایان خود را آب مى دهند و پشت سرشان دو زن را دید که گوسفندان خود را باز مى رانند. گفت: شما چه مى کنید؟ گفتند: ما آب نمى دهیم تا آن گاه که چوپانان باز گردند، که پدر ما پیرى بزرگوار است. گوسفندانشان را آب داد. سپس به سایه بازگشت و گفت: اى پروردگار من، من به آن نعمتى که برایم مى فرستى نیازمندم.
قصص/سوره۲۸، آیه۲۳ - ۲۴.
۱. ↑ توبه/سوره۹، آیه۱۹.
...
[ویکی فقه] آب دهی (قرآن). آب دادن به هر موجود جانداری در اسلام امری نیکو دانسته شده است.
۱. ↑ توبه/سوره۹، آیه۱۹.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱، ص۶۹، برگرفته از مقاله «آب دهی (قرآن)».
...

معنی کلمه آب دهی در ویکی واژه

آب‌دهی
میزان آب دادن شیء. آب‌ده.
آبیاری کردن، آب دادن.
(مواد): آب دادن. الکترولیت.

جملاتی از کاربرد کلمه آب دهی

مهم‌ترین رودهای این حوضه، ابهررود، حاجی عرب، کلنجین رود و خررود (خرّه رود) است. علی‌رغم اینکه حوضهٔ رود شور ۷۰ درصد مساحت استان را شامل می‌شود، درصد بسیار کمی از آب‌های سطحی استان را به خود اختصاص داده‌است. میزان آب دهی خر رود در پل شاه عباسی حدود ۱۲ میلیون مترمکعب در سال برآورد شده‌است (سال آبی ۸۵ ۸۴) این رقم ۲ درصد آب دهی شاهرود در رجایی دشت است؛ بنابراین، حوضهٔ رود شور علی‌رغم وسعت بسیار زیاد از نظر منابع آب بسیار / تنها ۵فقیر است. کمبود منابع آب ناشی از بارش کم، تبخیر شدید و فراوانی رسوبات تبخیری دوران سوم نظیر نمک، سبب شده که استفاده از آب‌های سطحی و زیرزمینی در این حوضه با مشکلات فراوانی همراه باشد.
یعقوب او را وعده داد که فردا ترا با ایشان بفرستم، یوسف همه شب خرّم بود و شادی میکرد که فردا با برادران بچراگاه و تماشا روم، یعقوب بامداد موی وی بشانه زد و پیراهن ابراهیم در وی پوشانید و کمر اسحاق بر میان وی بست و عصا بدست وی داد و پسران را وصیّت کرد گفت: اوصیکم بتقوی اللَّه و بحبیبی یوسف، اسئلکم باللَّه ان جاع یوسف فاطعموه و ان عطش فاسقوه و قوموا علیه و لا تخذلوه و کونوا متواصلین متراحمین، آن گه یوسف را در بر گرفت و میان دو چشمش ببوسید و گفت: استودعک ربّ العالمین. و یعقوب را سلّه‌ای بود که ابراهیم زاد اسحاق در آن نهادی بوقت سفر کردن، یعقوب هم چنان طعام در آن نهاد از بهر زاد یوسف و بدست لاوی داد و کوزه آب بدست شمعون، و روبیل یوسف را بر دوش گرفت و برفتند، یعقوب در ایشان مینگریست و میگریست تا از دیدار چشم وی غایب شدند، یعقوب بخانه باز گشت غمگین و گریان بخفت، در خواب دید که کسی گفتی هفتاد، هفتاد، هفتاد، هفتاد. یعقوب از خواب در آمد، و تعبیر خواب نیک دانست گفت آه یوسف از بر من رفت هفتاد ساعت و هفتاد روز و هفتاد ماه و هفتاد سال. و پسران یعقوب چون از دیدار پدر غائب گشتند: روبیل، یوسف را از دوش فرو هشت و همه از پیش برفتند و در تدبیر کار وی شدند، یوسف پاره‌ای برفت، رنجور گشت گفت ای برادران تشنه‌ام مرا آب دهید و شمعون کوزه آب بر زمین زده و شکسته، یوسف بدانست که بلا آغاز کرد و او را محنت پیش آمد، بگریست و زاری کرد و از پس ایشان همی دوید، عرق از پیشانی گشاده و اشک از دیده روان و پای آبله کرده همی گوید ای برادران ای آل ابراهیم نه این بود عهد پدر با شما از بهر من!! نه این بود بشما امید پدر من، چرا رحمت نکنید و بوفاء عهد باز نیائید؟ ایشان آن همی شنیدند و او را هم چنان بتشنگی و گرسنگی و رنج همی داشتند تا آن گه که از ایشان نومید گشت و از بیم قتل بیفتاد و بیهوش شد، یهودا بر وی مشفق گشت، سر وی در کنار گرفت، یوسف بهش باز آمد گفت ای برادر زینهار، یهودا او را تسکین دل داد گفت مترس که از قتل بزینهار منی، یوسف گفت من خود دانسته بودم که من اهل غم گینان‌ام و از خاندان محنت زدگان، لکن گفتم مگر محنت من از بیگانگان بود، کی دانستم و کجا گمان بردم که محنت از برادران بینم و داغ بر دل من بدست ایشان نهند؟ آن گاه بنالید و بزارید و گفت ای پدر از حال من خبر نداری و ندانی که بر من چه می‌رود! برادران گفتند مر یهودا را که تو ما را از کشتن منع میکنی و کار وی بجایی رسانیدیم که او را واپیش پدر بردن هیچ روی نیست، اکنون تدبیر چیست؟ یهودا گفت من چاهی دیده‌ام درین وادی او را در آن چاه افکنیم، تا راه گذری فرا رسد و او را ببرد و مقصود شما گم بودن وی است تا پدر او را نه بیند و دل بشما دهد. ایشان بحکم وی رضا دادند و رای وی موافق داشتند، او را بر گرفتند و بسر چاه بردند، و پیراهن از وی برکشیدند، بعلت آنکه تا پیراهن بخون آلوده پیش پدر برند و آن وی را نشانی بود که گرگ یوسف را بخورد، یوسف گفت: یا اخوتاه ردّوا علیّ قمیصی اتوار به فی الجبّ، فقالوا ادع الاحد عشر کوکبا و الشّمس و القمر یکسوک و یؤنسوک. پس او را بچاه فرو گذاشتند، چون بنیمه چاه رسید رسن از دست رها کردند، ربّ العزّه او را بقعر آن چاه رسانید، چنان که هیچ رنج بوی نرسید، و در میان آب سنگی بود، یوسف بر آن سنگ نشست و برادران از سر چاه برفتند، یهودا باز آمد که بر وی از همه مشفق تر بود و دلش نمیداد که او را فرو گذارد، فرا سر چاه آمد گریان‌ و نالان و رنجور دل، گفت یا یوسف صعب است این کار که ترا پیش آمد و من عظیم رنجورم باین که برادران با تو کردند، یوسف گفت: یا اخی این حکم خداست و بر حکم خدا اعتراض نیست، لکن ترا وصیّت میکنم اگر روزی غریبی را بینی تشنه و گرسنه و ستم رسیده، با وی مساعدت کن و لطف و مهربانی نمای، ای یهودا و چون بخانه باز روی برادرم بنیامین و خواهرم دینه از من سلام برسان و ایشان را بنواز، و ازین معاملت که برادران با من کردند پدر را هیچ آگاه مکن که مرا امید است که ازینجا خلاص یابم، تا من ایشان را عفو کنم، و پدر این خبر نشنیده باشد. و گفته‌اند که از سر چاه تا بقعر صد و شصت گز بود و از کرامت یوسف آواز یکدیگر آسان می‌شنیدند، یهودا گفت چرا باید که پدر این خبر نشنود؟ گفت نباید که از سر ضجر بر ایشان دعا کند و ایشان را گزندی رسد که اندوه آن بعضی بمن رسد. اینست کمال شفقت و غایت کرم و مهربانی بی نهایت، طبع کریم پیوسته احسان را متقاضی بود، اصل شریف همواره با کرم و لطف گراید.
اگر چو رشته تن خود به پیچ وتاب دهید ز چشمه سار گهر زود دیده آب دهید
بلبلان گر سر همچشمی صائب دارید اول از نغمه تر تیغ زبان آب دهید
بار نامه به کار آب کنید کارنامهٔ خرد به آب دهید
اگر از خوان قناعت نظری آب دهی خاک عالم همه در کاسه فغفور کنی
این حوضهٔ (الموت) در شمال استان واقع شده و منطقه‌ای کاملاً کوهستانی را شامل می‌شود. شیب دامنه‌ها در حوضهٔ رود شاهرود بسیار تند بوده و به علت کوهستانی بودن منطقه و بارش فراوان آن پرآب‌ترین حوضهٔ آبگیر استان را تشکیل می‌دهد. شاهرود از دو شاخهٔ اصلی طالقان رود و الموت رود تشکیل می‌شود. این دو شاخه در غرب روستای شیرکوه (دوآب) به یکدیگر ۴۸۲ میلیون / متصل شده و با نام شاهرود، موازی ارتفاعات البرز به سمت غرب جریان می‌یابد. میزان آب دهی شاهرود در رجایی دشت ۵ مترمکعب برآورد شده‌است (سال آبی ۸۵ ۸۴) این رودخانه پس از طی ۱۶۰ کیلومتر در لوشان وارد دریاچهٔ سدّ منجیل می‌شود.
ظرفیت آب دهی تصفیه خانه باباشیخ علی اصفهان ۱۲هزار و ۵۰۰ لیتر در ثانیه است. تأمین آب شرب حدود ۴ میلیون نفر در اصفهان بزرگ را برعهده دارد، با عنوان بزرگ‌ترین تصفیه خانه خاورمیانه معرفی شده است. چین قسمتی از پوشش کل شبکه کامل تونل‌های فاضلاب شهر را فاینانس کرده است.
کج کج رود از مستی و هر سوی فتد تیر زین باده اگر آب دهی چوب کمان را
آبرو در چمن خشک مزاجان جهان آنقدر نیست که خار مژه ای آب دهید
گر آب دهی نهال خود کاشته‌ای ور پست کنی بنا خود افراشته‌ای
ستاره عرق روی یار در گذرست ازین چکیده خورشید دیده آب دهید
و گفته‌اند موسی چون ایشان را دید که بی‌محرم بیرون آمده بودند بچراگاه انکار کرد بر ایشان و گفت: ما خَطْبُکُما این چه کار شما است و چه حال شما ایشان عذر خود را و عذر پدر را گفتند: لا نَسْقِی حَتَّی یُصْدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبُونا شَیْخٌ کَبِیرٌ پدر ما مردی پیر ضعیف است، رعی مواشی نتواند و مالی نیست که مزدور گیرد، و ما بضرورت بیرون آمده‌ایم و گوشه‌ای گرفته‌ایم تا این شبانان بروند و جای خالی شود آن گه ما گوسفندان خود را آب دهیم. و ابوهم شعیب بن نویب بن مدین بن ابراهیم الخلیل. و قال وهب هو یثرون بن اخی شعیب، و کان شعیب قد مات قبل ذلک، بعد ما کفّ بصره. و قیل قبره بین المقام و الزمزم.
هنگام کارگذاشتن کوزه در خاک، سطح بیرونی کوزه بر اثر مکش خاک خشک پیرامونش، به تدریج آب از خود تراوش می‌کند، پس از چند روز که خاک اطراف کوزه نم دار شد، تراوش آب کوزه کمتر می‌شود و دوباره با کاهش مقدار نمناکی خاک، میزان آب دهی کوزه بیشتر می‌شود. این توانایی تنظیم خودکار آبدهی همانند سیستم‌های آبیاری پیشرفته‌ای رفتار می‌کند که در آن‌ها مکش سنج و کنترلر به کار برده شده‌است.
تمام اقسام آب مطلق ذاتاً پاک و پاک‌کننده چیزهای آلوده شده به نجس (مزیل خبث)‌اند. با آب مطلق می‌توان وضو گرفت و غسل کرد. درفقه اهل سنت نیز آب برای پاکسازی از نجاست و گرفتن وضو و غسل است. از نظر عالمان اهل سنت، آب مطلق آبی است که به اسم دیگری اضافه نشده باشد. هر گاه آب را به جایی نسبت بدهیم که اگر آب را از آن جا خارج کنیم بتوانیم به آن فقط عنوان آب دهیم همان آب مطلق است.