آب باران

معنی کلمه آب باران در لغت نامه دهخدا

( آب باران ) آب باران.[ ب ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ماءالمطر. ( تحفه ).
آب باران. ( اِخ ) ناحیتی خوش آب و هوا از مضافات کابل :
اگرچه جای خوش کابل آب باران است
بهشت روی زمین خواجه سه یاران است.؟

معنی کلمه آب باران در فرهنگ فارسی

( آب باران ) ( اسم ) آبی که از ریزش بارش پدید آید مائ المطر.
مائ المطر تحفه

معنی کلمه آب باران در فرهنگستان زبان و ادب

آب باران
{rainwater} [مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] آبی که به صورت باران از ابرها فرو می بارد و صرف نظر از گازهایی که ممکن است در آن محلول باشد، از خالص ترین آب هاست

معنی کلمه آب باران در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] آب باران. آب باران همان آب حاصل از ریزش باران است و احکام آن در باب هاى طهارت و اطعمه و اشربه آمده است.
آب باران از اقسام آب مطلق
طباطبایی یزدی، محمدکاظم، العروة الوثقی، ج۱، ص۶۳.
خداوند، نازل کننده آب باران از آسمان است«الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الأَرْضَ فِرَاشاً وَالسَّمَاء بِنَاء
وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقاً لَّکُمْ فَلاَ تَجْعَلُواْ لِلّهِ أَندَاداً وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ»؛
بقره/سوره۲، آیه۲۲.
۱. ↑ طباطبایی یزدی، محمدکاظم، العروة الوثقی، ج۱، ص۶۳.
...
[ویکی شیعه] آب باران. آب باران در مباحث فقهی به همان باران عرفی یعنی آب حاصل از ریزش باران گفته می شود و احکام فقهی آن در باب طهارت و اطعمه و اشربه آمده است.
آب باران از اقسام آب مطلق است و در حال بارش در حکم آب جاری است و در برخورد با نجاست، نجس نمی شود، مگر آنکه رنگ، بو یا مزه آن تغییر کند.
[ویکی فقه] آب باران (قرآن). خداوند آب باران را از آسمان فرو فرستاد که آبی مناسب برای نوشیدن است. در این مقاله آیات مرتبط با آب باران معرفی می شوند.
خداوند، نازل کننده آب باران از آسمان :۱. «... وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاء...؛
بقره/سوره۲، آیه۲۲.
مناسب بودن آب باران برای نوشیدن :۱. «وَأَرْسَلْنَا الرِّیَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَسْقَیْنَاکُمُوهُ وَمَا أَنتُمْ لَهُ بِخَازِنِینَ؛
حجر/سوره۱۵، آیه۲۲.
۱. ↑ بقره/سوره۲، آیه۲۲.
...

معنی کلمه آب باران در ویکی واژه

آبی که به‌صورت باران از ابرها فرو می‌بارد و صرف‌نظر از گازهایی که ممکن است در آن محلول باشد، از خالص‌ترین آب‌هاست.

جملاتی از کاربرد کلمه آب باران

به نامش ریخت آ ب ش آن جگر تاب روان شد آب باران باز چون آب
ممکن است تصور شود که آب باران برای نوشیدن مناسب است اما بر اساس مراکز کنترل و پیشگیری از بیماری‌های ایالات متحده، آب باران لزوماً برای نوشیدن مناسب نمی‌باشد و باید بررسی و احتمالاً به نحوی پاک سازی و تصفیه شود. همچنین بر اساس پژوهشهای جدید، آب باران در «هیچ‌کجای جهان» برای نوشیدن مناسب نمی‌باشد و در دسته «مواد تا ابد شیمیایی» قرار می‌گیرد.
آب باران باغ صد رنگ آورد ناودان همسایه در جنگ آورد
در این شهر آب‌انبارهای بزرگی برای گردآوری آب باران کنده شده‌است.
کتابت از جملگی حیوان به مردم مخصوص است و مر حیوان بی نطق را با مردم هم اندر گفتار و هم اندر صنعت ها شرکت است و اندر کتابت نیست. اما شرکت حیوان دیگر با مردم اندر گفتار چنان است که مر بیشتر حیوان را هر یکی را بانگی هست که آن خاصه مر او راست و آن خاصه مر او راست و آن بانگ (از) او به منزلت نطق است از مردم. و نیز بیشتر از حیوان بی سخن آن است که به وقت شادی و ایمنی جز چنان آواز دهند که به وقت ترس (و درماندگی) دهند، چنانکه مرغ خانگی به خاصه آوازها دارد و مر (نر) آن را خروه گویند و ماده اش را ماکیان گویندو مر خروه را به وقت ایمنی و شادی آواز او معلوم است که چگونه و بدان وقت که پرنده بر سر او بگذرد و از آن بترسد و مر یاران خویش را از آن حذر فرماید، پیداست که چگونه آواز دهد و به وقتی که مر ماکیان را سوی دانه خواند که بیایید، معروف است که چگونه خواندش و به وقتی که مر ماکیان را جای خایه نهادن بنماید و بفرمایدش که اینجا بنشین و بار خویش بنه، آوازش معلوم است. پس این آوازهای مختلف مر نوع خویش را به حاجت های مختلف، به منزلت نطق است. و نیز اندر صنعت ها مر حیوانات را با مردم شرکت است، چنانکه مر عنکبوت خویش را همی خانه بافد و زنبور بدان نظم و ترتیب بی هیچ خللی همی خانه سازد و مرغانند که مر چوب را سوراخ کنند و اندر او جای گیرند و مرغانند کز گِل خانه ها برآرند و مر آن را دهلیز سازند و اندر او بخشش ها کنند، با آنکه حیوانات هستند که مردم از صنعت های ایشان عاجز است، چو کرم قز کز برگ تود ابریشم سازد و چو زنبور کز شکوفه انگبین کند و چو صدف کز آب باران مروارید کند و جز آن. پس این همه صنعت هایی است مر حیوانات را – چنانکه مردم را صنعت هاست – و لیکن مر هیچ حیوان را اندر کتابت با مردم شرکت نیست. و کتابت سپس از قول است و خاصه مردم راست و قول مر مردم را عام است. از آن است که هر نویسنده مردم است و هر مردمی نویسنده نیست و هر (نبشته قول است و هر قولی نبشته نیست. و هر مردمی که مر او را) این دو فضبلت که خاصگان مردم اند هست، او به کمال مردمی نزدیک تر است، بل قول نبشته (است که زبان مر او را به جای) قلم است و آواز دراز او به منزلت خطی راست است و مر شکل های حروف او را هوای بسیط لوح است و (هوا نگار نمای است و ) نگار پذیر نیست، از آن است که قول زود همی ناپیدا شود اندر هوا. و نبشته قولی است که قلم مر او را به منزلت زبان (است و خط راست) مر او را به منزلت آواز کشیده است و مر شکل های حروف او را لوح و سطح خاک و چیز های خاکی (پذیرد و خاک) صورت پذیر است، از آن است که نبشته بر او دیر بماند. و شرف نبشته بدان است که علم به میانجی او از دانا به غایبان (برسد، از پیشینگان) به باز پسینیان رسد و از قول جز حاضران به مجلس او کسی (بهره) نیابد مگر به حکایت از زبان ها. و نیز شرف نبشته (بدان است) که او قولی است که خط اندر او به اشکال خویش، به منزلت آواز است به حروف خویش. پس تا خط بر جای است، آن قول از نویسنده به آواز بر جا باشد و کسی که آواز او را شنوندگان همی شنوند منکر نتواند شدن که من این همی نگویم. پس نبشته قولی باشد قایم به ذات خویش، پس از آنکه گوینده او خاموش گشته باشد. و چشم مر اشکال حروف (نبشته) را به محل گوش است مر اشکال حروف گفته را، و لیکن بر چشم نانویسندگان پرده ای است که آن پرده بر چشم نویسندگان نیست، هر چندکه این هر دو تن اندر دیدار اشکال حروف – هم چو اندر دیدار دیگر مبصرات – برابرند. و هم این (است) حال کسانی که سخنی بشنوند و از آن جز به آوازی واقف نشوند و معنی آن را ندانند و دیگر گروه مر همان سخن را بشنوند و بر معنی آن احاطت یابند و این هر دو گروه شنوندگان باشند به ظاهر، و لیکن هر که از قول بر معنی محیط نشود، مر آن قول را نشنوده باشد. هم چنانکه آن کس کز نبشته مقصود نویسنده را نداند، مر نبشته را ندیده باشد و آن کس که او چیزی را با دیگری برابر بیند و اندر آن چیز مر آن معنی را که آن دیگر بیند نبیند، او کور باشد چو اضافت بدان دیگر کرده شود، هم چنانکه کسی کو مر گفته ای را با دیگری برابر بشنود و اندر آن گفته مر معنی را که آن دیگر می شنود نشنود، او کر باشد چو اضافت او به آن دیگر کرده شود. و خدای تعالی اندر این معنی همی گوید، قوله: مثل الفریقین کالاعمی و الاصم و البصیر و السمیع هل یستویان مثلا افلا تذکرون). و بدین شرح که کردیم، ظاهر شد که (از) مردمان کاندر حال باچشم بینا و گوش شنوا اند، بعضی کران و کوران اند، چنانکه خدای تعالی همی گوید، (قوله): (صم بکم عمی فهم لا یعقلون)، پس این قول که همی به کری و گنگی و نابینایی بر شنوندگان و گویندگان و بینندگان به ظاهر حکم کند، دلیل است بر آنکه مردمان را همی چشمی و زبانی و گوشی دیگر حاصل باید کردن جز این که دارند، (و به جای خویش اندر این معنی سخن بگوییم. اکنون گوییم) که قول اثر است از نطق و نطق مر نفس ناطقه را جوهری است (و کتابت مر او را عرضی است) استخراجی، و بدین سبب است که هر دو خردمندی که قصد کنند، بتوانند که نبشته ای سازند (که جز ایشان کسی) مر آن را (نتواند خواند و نتوانند که زبانی سازند که جز ایشان کسی مر آن را) نداند و نیز کودک خرد که قوت ناطقه ی او مایه گرفتن گیرد، آهنگ سخن گفتن کند و مر چیزی را (که نام آن نداند) نامی نهد و قصد نطق کند. و کسی که نبشته نداند یا ندیده باشد، قصد نبشتن نکند، از بهر آنکه (نطق مر او را) عطای الهی است جوهری و کتابت مر او را تکلفی است اکتسابی، و هر که اندر علوم ریاضی به ترتیب و (تدریج بر آید،) مر او را ظاهر شود که اندر هر علمی از آن مر او را چشمی دیگر گشاید و گوشی دیگر باز شود و زبانی (دیگر) پدید آید که پیش از آن مر او را آن چشم و آن گوش و آن زبان نبوده باشد، و چو مردم مر دانا را طاعت ندارد و به آموختن رنج نبرد، آن چشم مر او را باز نشود که مر اشکال هندسی را بدو بیند و آن گوش مر او را نگشاید که مر برهان های عقلی را بدو بشنود و این چشم و گوش آفرینشی که دارد، مر او را اندر دیدن و شنودن آن اشکال و اقوال یاری ندهد. خدای تعالی اندر این معنی همی گوید مر آن کس را که مر گذارندگان کتاب او را طاعت نداشتند و سپس هوای خویش رفتند، (بدین آیت)، قوله: (و لقد مکنهم فیما ان مکنکم فیه و جعلنا لهم سمعا و ابصرا و افده فما اغنی عنهم سمعهم و لا ابصرهم و لا افدتهم من شی اذ کانوا یجحدون بایت الله و حاق بهم ما کانوا به یستهزون).
هر دو گروه مردان و زنان آناسازی در کشتزارهای خود که به اندازه یک باغ بود، کار می‌کردند. آن‌ها نیز مانند سبدبافان به کشت ذرت، لوبیا و کدو می‌پرداختند. آن‌ها با استفاده از یک شبکه آبرسانی پیچیده، متشکل از حوضچه‌های مخروطی شکل مخصوص جمع‌آوری آب باران، کانال‌ها و سدها، مزارع ذرت خود را آبیاری می‌کردند.
بر دامن ‌خاک‌ از نخست ‌هر خس که کردی جای چست قصاروش یکباره شست از آب باران فرودین
همیشه تا قصب از تاب مه بفرساید چو ز آب باران گل شاد گردد و شاداب
خط‌الرأس اصلی محل تقسیم دو حوضه آبریز جداگانه است، در حالی که خط‌الرأس فرعی با این که محل تقسیم آب باران است اما آب‌های هر دو بخش آن به یک حوضه آبریز ریخته می‌شود.
در روستای نیاق از توابع شهر قزوین صخره‌ای نسبتاً مرتفع قرار دارد که در دل این صخره حفره‌های بزرگ توسط عوامل طبیعی ایجاد شده‌است. در داخل برخی از این حفره‌ها حوضچه‌هایی مستطیلی شکل توسط ساکنان احتمالی حفر شده‌است. این حوضچه‌ها به هنگام بارندگی از آب باران پر می‌شود. ساکنان محلی بر این باورند که محمد حنیفه در بالای این ایوان قصری ساخته بوده‌است؛ که امروزه از این قصر به جز تکه‌هایی سفالی چیزی باقی نیست.
بارش باران بخصوص در برخی فصول باعث خوشحالی مردم بویژه کشاورزان، و موجب لطافت و تمیزی هوا می‌گردد. در عین حال، در برخی موارد به دلیل نبود مجاری مناسب برای جمع آوری و هدایت آب باران، بارندگی در سطح شهر موجب ایجاد مناظری نازیبا می‌گردد که می‌بایست اقداماتی پیشگیرانه را اتخاذ نمود تا با هدایت آبهای سطحی از بروز چنین وقایعی جلوگیری گردد.
در این بنا آب باران از پیاده‌روها جمع‌آوری شده و همراه آب زاید بازیافتی برای فلاش توالت‌ها و آبیاری درختان مصرف می‌شود. قابل ذکر است که حتی بخشی از حرارت تولید شده توسط بدن افراد در دفاتر و سایر فضاها برای استفاده به عنوان منبع حرارتی جمع‌آوری می‌شود.
آب باران خور صدف کردار گاه تشنگی ماهی‌آسا هیچ آب از آبدان کس مخور
ارکیده نباید در برابر نور مستقیم آفتاب قرار بگیرد. شیشه پنجره فیلتر خوبی برای نور آفتاب است. برای آب دادن کافیست گلدان را هر هفت تا ده روز یک بار فقط چند ثانیه در ظرف آب باران یا آب مقطر (از آب گچ دار لوله کشی و آب باران اسیدی کلان شهرها استفاده نشود) فروکرده و پس از چکیدن آب سر جایش قرار دهیم. ساقه‌هایی را که دیگر گل و غنچه ندارند، می‌بایستی در مقطع ۲ «گره» (محل سابق رویش گل) بالاتر از ریشه برید تا ساقه دوباره رشد کرده و گل بدهد. این کار را مصرف‌کننده عادی می‌تواند تقریباً دو نوبت انجام دهد... بار سوم بهتر است شاخه از از پایین بریده شود، آنگاه گیاه شش ماه بعد ساقه جدید تولید می‌کند. گلدان و خاک ویژه ارکیده بهتر است، هر دو سال تعویض شود. ارکیده احتیاج به کود ویژه دارد.
غرقه در قلزم کثافت را کی کند پاک آب بارانش
آب باران دو، روستایی از توابع بخش جولکی شهرستان آغاجاری در استان خوزستان ایران است.
تصفیه آب باران با روش گذرندگی وارونه برای آبیاری فضای سبز و مصارف سرمایش دستگاه‌های آب خنک در شهرهای بزرگ دنیا به عنوان راه حلی برای مشکل کمبود آب مورد استفاده قرار می‌گیرد.
قضا را روزی اندر نوبهاران گوی را مانده در ته آب باران
و علی (ع) می گوید که هرکه را درد شکم کند، از زن خویش چیزی بخواهد از کابین وی و بدان انگبین بخرد و با آب باران بیامیزد و بخورد، شفا یابد که خدای تعالی باران را مبارک خوانده است و انگبین را شفا و کابین زنان را که ببخشند هنی و مری یعنی نوش و گوارنده، تا این سه به هم آید ناچار شفا یابد.»
ای بکعبه شده در بادیه چون اعرابی آب باران چه خوری؟ چشمه حیوان اینجاست