آئين

معنی کلمه آئين در لغت نامه دهخدا

( آئین ) آئین. ( اِ ) رجوع به آیین شود.

معنی کلمه آئين در فرهنگ فارسی

( آئین ) ( اسم ) ۱ - رسم روش ادب . ۲ - معمول متداول مرسوم . ۳ - شیوه آهنگ . ۴ - صفت کردار مانند : بهشت آیین جنت آیین . ۵ - اندازه حد عدد شمار. ۶ - قاعده قانون نظم . ۷ - سامان اسباب . ۸ - طبیعت نهاد فطرت . ۹ - آذین شهر آرای جشن . ۱٠ - زیب زینت . ۱۱ - فر شکوه . ۱۲ - شرع شریعت کیش : آیین اسلام . ۱۳ - تشریفات اتیکت یا به آیین . ۱ - چنانکه مرسوم است طبق معمول . ۲ - چنانکه باید چنانکه ضروری است . ۳ - زیبا جمیل . یا بر آیین . مثل مانند .

جملاتی از کاربرد کلمه آئين

اتاق حرم چهار گوش مربعی شكل به ضلع ۳۰/۵ متر و ارتفاع حرم تا زير گنبد ۴ متر و تا قسمت سقف حدود ۷ متر است كه در سال ۱۳۷۸ نيز نسبت به آئينه كاری آن با همكاری هيئت امناء و پيگيری و نظارت مديريت اوقاف و امور خيريه استان سمنان اقدام گرديده است. گنبد اصلی بقعه بر روی چهار فيل پوش كه دارای چهار طاقنما است واقع شده است.