ابعد

معنی کلمه ابعد در لغت نامه دهخدا

ابعد. [ اَ ع َ ] ( ع ن تف ، ص ) دورتر. بعیدتر: ابعد من النجم ؛ اقصی. || خویش دور. || بیگانه. || خائن. خیانت گر. || ( اِ ) خیر و فایده. ج ، اباعد.

معنی کلمه ابعد در فرهنگ معین

(اَ عَ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - دورتر، بعیدتر. ۲ - خویش دور، بیگانه . ۳ - خیانت گر، خائن . ۴ - خیر، فایده . ج . اباعد.

معنی کلمه ابعد در فرهنگ عمید

بعیدتر، دورتر.

معنی کلمه ابعد در فرهنگ فارسی

بعیدتر، دورتر، اباعدجمع
( صفت ) ۱ - دورتر بعید تر . ۲ - خویش دور بیگانه . ۳- خیانت گر خاین . ۴ - خیر فایده . جمع : اباعد .

معنی کلمه ابعد در ویکی واژه

دورتر، بعید
خویش دور، بیگانه.
خیانت گر، خائن.
خیر، فایده.
ابا

جملاتی از کاربرد کلمه ابعد

ابن سینا او را استاد خود می‌شمرد و ابن رشد و دیگر حکمای اسلام و عرب، برایش احترام بالایی قائل بودند. ازجمله سخنی از ابن سینا است که اوج منزلت علمی او را بیان می‌کند: کتاب مابعدالطبیعه را مطالعه کردم و بعد از چهل مرتبه مطالعه نتوانستم از اغراض مؤلف آن آگاهی پیدا کنم تا اینکه در بازار به کتابی از ابونصر فارابی برخورد کردم که شرحی بر کتاب مابعدالطبیعه بود. بعد از مطالعه آن توانستم مطالب مابعدالطبیعه را دریابم و بسیار مسرور شدم.
إِنَّ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ ای یخافونه و لم یروه و قیل: یخافون اللَّه و یترکون معصیته حیث لا یراهم احد من النّاس لانّ ذلک اذلّ علی الاخلاص و ابعد من النّفاق. و قیل: یخشون ربّهم قبل المصیر الیه. لَهُمْ مَغْفِرَةٌ لذنوبهم وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ ثواب جزیل لطاعاتهم.
لاجرم آن قوت که روح انسان دارد چون از اعلی علیین است هیچیز ندارد در عالم ارواح از ملک و شیاطین و غیر آن و آن قوت که نفس انسان راست چون از اسفل سافلین است هیچیز را نیست در عالم نفوس نه بهایم را نه سباع را نه غیر آن را و آن چهار عنصر که قالب انسان از آن ساختند هم از دردی ارواح آفریده بودند که قطاره صفت بود چنانک شرح آن در فصل اول بمثال قند و قناد گفته آمد. پس از هر صفت که در ارواح بود که آن را قند نهادیم چیزی در بقیت قطاره بود همچنانک در فصل ظهور عوالم مختلف تقریر رفت و روش آن لطیفه بر اصناف موجودات که هیچ ذره نماند تا از صفات عالم ارواح که درو چاشنیی نبود و آن چهار عنصر اگرچه ابعد موجودات بود از عالم ارواح و لکن در آن از صاف صفات عالم ارواح چیزی تعبیه بود و باقی وجود آن عناصر خود در عالم ارواح بودو هر چند در تخمیر طینت آدم جملگی صفات شیطانی و سبعی و بهیمی و ثباتی و جمادی حاصل بود ولکن چون باختصاص اضافت «بیدی» مخصوص گشت هر صفت ازین صفات ذمیمه را صدفی گوهر صفتی از صفات الوهیت کرامت کردند چون بتصرف نظر آفتاب سنگ خارا صدف گوهر لعل و یاقوت و زبر جد و فیروزه و عقیق میگردد بنگر تا از خصوصیت «خمرت طینه آدم بیدی» در مدت «اربعین صباحا» که بروایتی هر روز هزار سال بودآب و گل آدم صدف کدام گوهر شود؟ این تشریف آدم راهنوز پیش از نفخ روح بود و دولت قالب بود که سرای خلیفه خواست بود درو چهل هزار سال بخداوندی خویش کار میکرد که داندکه آنجا چه گنجها تعبیه کرد؟
شکاکیت محدود مدعی است موارد معرفت تنها به برخی از حیطه‌ها امکان‌ناپذیر است، یعنی تنها پاره‌ای از امور دانستنی هستند. این گونه شکاکیت را می‌توان شکاکیت معتدل به‌شمار آورد. چرا که می‌توان با تمهیداتی از ناسازگاری درونی و نتایج آن اجتناب کرد. انواع شکاکیت محدود بسته به نوع استدلال‌ها و مستندهایش انواع گوناگونی دارد. برخی از آن‌ها می‌گویند گزاره‌های مابعدالطّبیعی بیرون از حیطهٔ امکان معرفت می‌باشد، برخی دیگر دربارهٔ گزارهٔ اخلاقی، برخی معرفت تجربی را ناممکن قلمداد کرده‌اند.
به نظر دکارت مابعدالطبیعه یا متافیزیک ریشه درخت فلسفه است، درختی که «فیزیک» تنه آن و طب و مکانیک و اخلاق شاخه‌های اصلی آن را تشکیل می‌دهند و در کل این بدان معناست که خداوند اساس و ضامن یقینی شدن علوم و دانش انسانی است، خدایی که وجود آن در متافیزیک اثبات شده‌است و معلوم می‌شود که خدا با خلق مداوم حقایق سرمدی و گزاردن آن حقایق و تصوراتشان در فطرت انسان باعث شناسایی انسان می‌شود و از طرفی خود ضامن این علوم است.
علم اخلاق مبادی اش را از علوم منطق، مابعدالطّبیعه (یعنی فلسفه) برای مبادی هستی شناختی، و علم‌النّفس (انسان‌شناسی) و روان‌شناسی می‌گیرد. شاخه‌ای از اخلاق که عهده‌دار تأمین مبادی اخلاق است فرا اخلاق نام دارد؛ لذا فرا اخلاق یک علم درجه دوم است؛ یعنی چون بر اساس علم منطق علوم را باید بر حسب موضوع شان و نه محمول شان دسته‌بندی نمود؛ و موضوع فرااخلاق در علوم دیگر است؛ فرا اخلاق یک علم یا شاخه‌ای از آن نیست.
مصطفی ع گفت «لا تکثروا الکلام بغیر ذکر اللَّه عز و جل، فان کثرة الکلام بغیر ذکر اللَّه قسوة للقلب، و ان ابعد الناس من اللَّه القلب القاسی».
اسپینوزا در طول حیات خویش تنها دو اثر (شرح اصول مابعدالطبیعه دکارت و رساله الهی-سیاسی) خود را منتشر کرده است و مابقی این نوشته‌ها پس از مرگ او توسط دوستان و نزدیکانش جمع‌آوری و منتشر شده است.
گفت دی بر تیغ کوهی بود پویان گفتیی آفتابستی که سوی بعد ابعد می‌رود
قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا الایة ای محمد آن بیگانگان را بگو که بر ما چه عیب مینهید و چه طعن کنید، مگر که عیب میشمرید آنچه ما بغیب ایمان دادیم، و کارها بحق تفویض کردیم، و نادیده و نادر یافته بجان و دل بپذیرفتیم! ما این کردیم و شما نافرمان گشتید و سر کشیدید، و خویشتن را از ربقه بندگی بیرون بردید. عیب هم بر شما است، و طعن در شما است، که بر شما غضب و لعنت خداست، ابعدکم عن نعت التخصیص و أضلّکم و منعکم عن وصف التقریب و طردکم.
الکاشح العدوّ. و عن انس انّ النبی (ص) قال: یا انس ویل للاغنیاء من الفقراء یوم القیمة یقولون یا ربنا ظلمونا حقوقنا التی فرضت لنا علیهم قال: فیقول و عزتی لاقرّبنکم و لابعدنّهم و تلا رسول اللَّه (ص) هذه الایة: وَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ.
از سال ۱۸۴۸ تا سال ۱۸۵۳ او به عنوان ستوان فرماندار در استان مانستر در نیوزیلند خدمت کرد. ابعدها فرماندار مستعمره دیگر انگلستان یعنی جامائیکا شد.
تو دریایی و وصل او، فصل نیسان تو خورشیدی و، قرب او بعد ابعد!
دو اثرِ دیگر بر پایهٔ «عقل عملی» هستند، یعنی آنچه عقل صرف‌نظر از اصول حاصل از تجربه می‌تواند بیان کند. بر اساس این بررسی، به نتیجه‌گیری‌هایی دست می‌یابیم که می‌توان آنها را در عالمِ تجربه به کار برد. کانت تأکید دارد که نقد عقل عملی، مستقل از بنیاد مابعدالطبیعهٔ اخلاق است و در سطح بالاتری از انتزاع قرار دارد، هر چند به برخی انتقادات وارد بر اثر اول هم پاسخ می‌دهد. همان‌طور که تمایز بین عقل و حس در نقد عقل محض اهمیت دارد، تمایز بین میل و عقلِ اخلاقی در نقد عقل عملی مهم است. کانت همچنین مفاهیم خدا، آزادی و جاودانگی را که در نقدِ اول کنار گذاشته بود، در نقدِ دوم مطرح می‌کند و معتقد است آنها عناصرِ بنیادینِ زندگیِ اخلاقی هستند.
دسته دوم بیشتر آثار فلسفی است که در آن به بحث‌های مابعدالطبیعه و الهیات تأکید می‌گردد. از مهم‌ترین این آثار صحیفه عدلیه، توقیع میرزا سعید (جواب سؤال‌های ثلاثه)، تفسیر هاء، فی الغناء، شرح دعاء غیبت، و اثبات نبوت خاصه است. برخی از تفاسیر باب نیز مانند تفسیر کوثر و والعصر که در این مرحله نوشته شده‌اند به این نوع مباحث تأکید می‌کنند. آثار دو مرحله اول بیشتر در سه سال اول رسالت باب نوشته شده‌اند.
شیخ این ضعیف سلطان وقت خویش مجدالدین بغدادی رضی‌الله عنه در مجموعه‌ای از تصانیف خود میفرماید: «فسبحان من جمع بین اقرب الاقربین و ابعدالابعدین بقدرته» وحکمت در آنک قالب انسانی از اسفل سافلین باشد و روحش از اعلی علیین آن است که چون انسان بار امانت معرفت خواهد کشیدن میباید که قوت هر دو عالم بکمال او را باشد چنانک در دو عالم هیچیز بقوت او نباشد تا تحمل بار امانت را بشاید و آن قوت از راه صفات می‌باید نه از راه صورت.
أَلا بُعْداً لِعادٍ قَوْمِ هُودٍ انتصاب بُعْداً علی انه مصدر اقیم مقام فعل الدعاء کما یقال: سقاه اللَّه و یوضع مکانه سقیا له، ای ابعدهم اللَّه من خیره فبعدوا بعدا.
ندوی اما شرک اصلی را شرک در «دایره مابعدالطبیعه» دانسته و اموری مانند قبرپرستی، قربانی دادن برای غیرخدا و حاجت خواستن از غیرخدا و … را به عنوان مظاهر اصلی شرک معرفی می‌کند؛ و اطاعت غیر الله و پذیرش حکومت غیر الله را از نظر درجه اهمیت، در درجه بعد از شرک در دایره مابعدالطبیعه می‌داند.
پس هرچه اقربست ز ابعد بود منیر چون آنکه ابعدست ز اقرب مکدّر است
کتب فلسفی: اخلاقیات ادوموسی، اخلاق نیکوماخوس، سیاست، مابعدالطبیعه