جارچی. ( ترکی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) منادی. کسی که آواز دهد مردم را در کاری. نداکننده. در ترکی ، نقیب و منادی کننده. ( آنندراج ). در ترکی ، نقیب و منادی کننده. لفظ ترکی است از مصطلحات. ( غیاث اللغات ). رجوع به جارزن شود . || منصبی از مناصب لشکری بدوره صفویه. ( تذکرة الملوک ). جارچی. ( اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان زنجان و منطقه ای کوهستانی سردسیر است. سکنه آن 156 تن و مذهب مردم شیعه ، تعدادی صوفی دارد و زبان آنان ترکی و فارسی است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل مردم زراعت و سنگ فروشی است. راه فرعی اتومبیل رو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ). اعتمادالسلطنه گوید: از قرای محال زنجان رود و در سه فرسنگی شهر زنجان واقع است قدیم النسق ملکی و تیول مظفرالملک میباشد. هوایش معتدل و آبادی آن سابقاً بسیار بود. اکثر آبادی آنجا از مرحوم مظفرالدوله میباشد. زراعت و محصولش دیمی است. رودخانه و قنات ندارد، یک چشمه دارد که مخصوص شرب سکنه و اهل آبادیست و صیفی خود را نیز از آن چشمه مشروب میسازند. اشجار چند دارد که باصطلاح ترکی قره آقاج ( درخت نارون ) مینامند بی آب روئیده و در کمال سبزی و خضارت است. درختهای مزبور را پیر میگویند و عوام الناس بپای آنها قربانی میکنند. محل زراعت قریه جزئی است. بالای قریه کوهسار و مرتع میباشد. ( مرآت البلدان ج 4 ص 44 ).
معنی کلمه جارچی در فرهنگ معین
[ تر. ] (اِمر. ) کسی که خبر یا حکمی را با صدای بلند در کوچه و خیابان به گوش مردم می رساند.
معنی کلمه جارچی در فرهنگ عمید
کسی که در کوچه و بازار مطلب یا حُکمی را با آواز بلند به اطلاع مردم می رسانده است، جارزننده.
معنی کلمه جارچی در فرهنگ فارسی
جارزننده، کسی که حکمی رابا آوازبلندخبردهد ( صفت اسم ) کسی که مردم را آواز دهد و امری را به آنان ابلاغ کند یا خبری دهد ندا کننده منادی گر. دهی در شهرستان زنجان
معنی کلمه جارچی در دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] صاحب منصبی دیوانی و درباری در دوره صفوی و قاجار که مأمور رساندن اخبار به گوش همگان بود. واژة ترکی «جار» به معنای ندا و آواز از دورة مغول و ایلخانان در منابع فارسی دیده می شود. پسوند ترکی «چی» نیز که بر انجام دهندة کار دلالت می کند، ظاهراً از دورة غزنویان در زبان فارسی کاربرد داشته است. به نظر می رسد واژة جارجیان/ جارچیان اولین بار در منابع دورة ترکمانان قراقوینلو (۷۸۲ـ۸۷۳) به کار رفته است، اما به سبب اهمیت خبررسانی، وجود چنین افرادی در همه دوره ها و حکومتها ضروری بوده است. خبررسان در فرهنگهای مختلف در ایران پیش از اسلام ، گاه «بِیَسپان» و «سیه پوش» و گاه شخصی از سوی «خرم باش» عهده دار برخی وظایف جارچی بود. در متون عربی، متصدی امرِ خبررسانی، « منادی » خوانده شده است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و خلفا و امرای مسلمان ، هریک منادیانی داشتند. در اواسط قرن نهم در مصر ، علاوه بر منادیان، کسانی به نام «منادی البحر»، ظاهراً مأمور رساندن اخبار کم و زیاد شدن آب رودخانه نیل به مردم بودند. دورة صفوی جارچی در ایران در دورة صفوی به صورت مقامی دیوانی و درباری درآمد. در منابع این دوره به حضور جارچیان و رئیس آنان، جارچی باشی، در حوادث سیاسی و اجتماعی اشاره شده است. مسائل مهمی از قبیل سازمان و تشکیلات و شمار جارچیان، میزان حقوق و مقرری و نحوة گزینش آنان، برای ما ناشناخته است. بر اساس برخی شواهد، جارچیانی که در دربار و دیوان خدمت می کردند، زیرنظر ایشیک آقاسی باشی بودند و انعام و مواجب خود را از وی می گرفتند و آنان که در سپاه خدمت می کردند، زیرنظر تفنگچی آقاسی یا وزیر توپخانه بودند. ← وظایف جارچیان در این دوره ...
معنی کلمه جارچی در ویکی واژه
از جار (جهر) + پسوند ـچی. کسی که خبر یا حکمی را با صدای بلند در کوچه و خیابان به گوش مردم میرساند.
جملاتی از کاربرد کلمه جارچی
در کمالت طعنه نتوان زد به نقصان عدو جارچی کان ازسگ آید بر سنان نتوان گرفت
سپس جارچیان شاهی جار همی زنند که تنها کسی بر این سنگ بر شود که عید قرن پیش را دیده باشد. و گاه شود که پیری ناتوان و کور یا پیرزنی زشت که از فرط کهولت می لرزد، پیش آیند و بر سنگ فراز شوند. و گاه یک تن پیش آید و گاه هیچ کس.
راهویه، راهو راهو (لاو لاو) در زبان کوردی (لری) به معنای کسی که با صدای بلند خبری را از زبان کسی نقل میکندکه همان جارچی میباشد. گویا پدر اسحاق، نققال یا جارچی بودهاست؛ ازین روی اهالی مرو به او راهویه میگفتند؛ بنابر این اسحاق فرزند او به ابن راهویه (ابن =فرزند، ابن راهویه=فرزند نققال یا جارچی) مشهور شد.[نیازمند منبع]
تفنگچی آغاسی (همچنین با املای توفنگچی آقاسی و نام دیگر توفنگچی باشی) فرمانده سپاه تفنگداران امپراتوری صفوی بود. توفنگچی آغاسی فرمانده افسران متعددی مانند مین باشیها، یوزباشیها، دهباشیها و همچنین یک کارمند اداری (یعنی وزیر، مستوفی) که به کار جمعآوری میپرداختند، بود. او به غیر از توفنگچیها، فرماندهی عالی جارچی باشیها، ریکاها و تبرداران سپاه تفنگدار را نیز بر عهده داشت. او یکی از شش رکن الدوله («ستون دولت») بود.
در صفحه چهارم روزنامه قرن بیستم که این ابیات چاپ شده تصویر مرد مسلح و غضب آلودی را به نام مظهر جمهوری کشیده اند که در دست راست تفنگ و در دست چپ سکه نقره (پول) دارد؛ بالای سرش سایه جمبول! نمایان است، در اطراف اسامی روزنامه هائی را به شکل یکی از حیوانات نشان می دهد: افعی «روزنامه ناهید» ، جغد «روزنامه تجدد» ، موش «روزنامه کوشش » ، سگ «روزنامه ستاره » ، الاغ «روزنامه گلشن » ، گربه «روزنامه جارچی ».
بگفت جارچی توپشان بخیل عدو که هان امیر است از راه لختی آنسوتر
چون آقامحمدخان به مشهد نزدیک میشد، شاهرخشاه به همراه جمعی از افراد برجسته مشهد از جمله میرزا مهدی، مجتهد مشهد، به استقبالش آمد. شاه ایران حسینقلی (برادر فتحعلی) را به استقبالشان فرستاد و با آنها، به خصوص با آن روحانی، با احترام زیادی برخورد شد. آقامحمدخان سپس سلیمانخان قاجار را با ۸٬۰۰۰ نفر راهی مشهد کرد تا کنترل شهر را در اختیار بگیرد و به وسیلهٔ جارچیان عظمت و بزرگواری پادشاه تازه را که برای استقرار نظم و حکومت عدل به اینجا میآید، اعلام دارد. مشهد بدون هیچ برخوردی فتح شد.