حرکت خاص
معنی کلمه حرکت خاص در دانشنامه عمومی
حرکت خاص توسط ستاره شناسان اولیه حدس زده می شد ( بر اساس نسخهٔ ماکروبیوس ) اما در سال ۱۷۱۸ ادموند هالی آن را ثابت کرد. او متوجه شد که ستاره های شباهنگ، نگهبان شمال و دبران بیش از نیم درجه با موقعیتی که یونانیان قدیم مانند ابرخس ۱۸۵۰ سال قبل از او ثبت کرده اند متفاوت است.
در ادامه مواردی با بیشترین حرکت خاص بر اساس ستاره نمای هیپارکوس آورده شده است. به فهرست ستارگان در ستاره نمای هیپارکوس نگاه کنید. این فهرست ستارگانی مانند ستاره باغ چای که ضعیف اند را در خود جای نداده. فهرست کامل تری از اشیا نجومی را می توان در سمباد یافت.
نرم افزارهایی وجود دارند که با استفاده از آن ها می توان این حرکت را مشاهده کرد. دو نمونهٔ رایگان آن ها عبارتند از:
• هیپ لاینر - نرم افزار رایگان - ویندوز، نسبتاً پیچیده، با بعضی صفحه های نمایش زیبا. هنوز در حال توسعه است و نیاز به پیمایش و پیکربندی بیشتر ویژگی ها دارد.
• زیفیم - نرم افزار رایگان - لینوکسو اپل OS X - بستهٔ اخترسنجی کامل، می تواند به یک منطقه از آسمان متمرکز شود، با قابلیت تنظیم گام زمان، و نمایش حرکت ستاره ها در طول زمان.
معنی کلمه حرکت خاص در دانشنامه آزاد فارسی
تغییر تدریجی موقعیت هر ستاره درنتیجۀ حرکت آن در مداری به دور کهشکان ما یا راه شیری. حرکت های خاص خفیف اند و با چشم غیرمسلح قابل آشکارسازی نیستند، اما با استفاده از عکس هایی که با تلسکوپ، و با فاصلۀ چندین سال تهیه شده باشند به دقت می توان آن ها را اندازه گرفت. ستارۀ بارنارد ستاره ای با بیشترین حرکت خاص است و مقدار آن به۱۰.۳ ثانیۀ قوسی در سال می رسد.
معنی کلمه حرکت خاص در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه حرکت خاص
(پس گوییم که این متحرک که عالم است، مر این حرکت را ملازم است بر امید ثبات اثر نفس اندر او از بیم زایل شدن آن اثر از او. و طلب کردن این جوهر مرده مر وجود را بدین حرکت، دلیل است برآنکه همی خواهد تا به روی آرزوها مانند موجد خویش باشد. و آن مانندگی مر این جوهر خسیس را به باری- سبحانه- به ثبوت آیت است و بس، بی هیچ معنی دیگر. و حصول این معنی مر این جوهر را، این حرکت بازپسین است که آن اثری است از اثر باری که آن نفس است اندر او. و برتر از آن متحرک سفلی خسیس که بدان بازپسین حرکت متحرک است، نبات است که مر او را با این حرکات که مر طبایع راست، حرکت غذا گرفتن و افزودن است، بدانچه نصیب او از نفس بیشتر از نصیب طبایع است از او. و نبات را بدین حرکت افزونی که یافته است، با وجود ذات نیز لذت غذا و نما و تولید است. و افزایش او به غذا و پدید آوردن امثال و تخم خویش تا نوع او بدان محفوظ باشد، دلیل است بر آنکه مر او را از غذا لذت است و آن لذت ثواب اوست بر آن کار که همی کند، و بازماندن او از کشیدن غذا و تولید مر او را عقاب است. و بدانچه وجود او به میانجی وجود طبایع است، حرکت آن بدان دایمی نیست چنانکه حرکت طبایع است، بل که حرکت او نهایت است و گاهی چنان شود که از خاص حرکت خویش بازماند و به شخص فانی شود، و لیکن چو عنایت نفس بدو پیوسته است، مر او را به زایش قدرت است تا نوع خویش بدان نگاه دارد. پس گوییم که چو متحرک مر حرکت خاص خویش را اندر رسیدن به کمال خویش کاربندد و از آن به بازدارنده فرو نماند، او ثواب خویش برسد اندر هر مرتبتی که باشد، و چو متحرک مر حرکت خاص خود را کار نبندد از بهر رسیدن به کمال خویش و از آن فرو ماند – اعنی سوی ثواب مر او را شدن نباشد – آن مر او را عقاب باشد. و از این است که عقوبت هم چو ثواب لازم آید، بر مثال درختی که مر حرکت اغتذا را کار نبندد و غذا نیابد از خاک و آب و رنجه همی شود و باز همی گردد از آنجا که رسیده باشد سوی عقب، و لیکن چو مر این متحرک را حرکت او زمانی و معدود همی باشد، هم زمان ثوابش سپری شونده است و هم زمان عقابش، از بهر آنکه او به نوع باقی است نه به شخص، و آنچه به ذات باقی باشد، ثواب و عقاب او به بقای ذت او باشد. و برتر از نبات حیوان است که مر او را با حرکت طبیعی و حرکت نباتی، نیز حرکت حسی و حرکت ارادی است، بدانچه نصیب او از اثر نفس بیشتر از نصیب نبات است از نفس. و لذت یافتن او از غذا و افزایش او بدان و لذت یافتن او از زایش و حریصی او بر جفت گرفتن، دلیل است بر آنکه مر حیوان را – که هم چو نبات افزاینده و زاینده است – آن افزایش و زایش لذت است و لذت او از غذا و نکاح و بقای او به زایش ثواب اوست و بازماندن او از آن با کوشش او اندر آن، مر او را عقاب است.)