القلب

معنی کلمه القلب در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی غُلْفٌ: در غلافها - در پرده ها پوشیده شده ها (جمع کلمه اغلف است و اغلف به معنای چیزی است که در پردههائی پوشیده شده باشد و قلب اغلف قلبی است که پردههائی بر آن افتاده باشد ، نگذارد دعوت حقه انبیا را بشنود و حق را که به سوی آن دعوت میشود بپذیرد و اینکه گفتند : ...
ریشه کلمه:
قلب (۱۶۸ بار)
قلب همان عضو معروف در بدن و تنظیم کننده وجریان دهنده خون است که در سینه قرار گرفته. قرآن مجید به قلب بیشتر تکیه کرده و چیزهایی نسبت می‏دهد که بیشتر و یا همه آنها را امروز به مغز نسبت می‏دهند اینک به بعضی از آنها اشاره می‏شود: 1- قلب غلیظ می‏شود و سختتر از سنگ می‏گردد. . 2- قلب مریض می‏شود (نه فقط از لحاظ طبیعی) بلکه از لحاظ عدم استقرار ایمان و بودن هواهای شیطانی در آن . . 3- قلب زنگ می‏زند و تیره می‏شودالبته در اثر اعمال بد. نه بلکه اعمالشان بر قلوب آنها زنگ گذاشته است. 4- قلب مهر زده می‏شود و چیزی نمی‏فهمد. . . 5- قلب محل ترس و خوف است . . 6- قلب گناهکار می‏شود . . . 7- قلب می‏فهمد و نمی‏فهمد، محل عقیده وانبار علوم است . . تا آنچه در قلوبتان است امتحان کند. . . . . . 8- قلب مخزن رأفت و رحمت و اطمینان و سکینه است . . . . . 9- آیاتیکه در«صدر» گذشت مثل . . گفتیم ظاهراً مراد قلب است و به اعتبار آنکه قلب در سینه است صدر آمده. به ملاحظه حال و محل. **** به طوریکه آیات نشان می‏دهد قرآن به قلب تکیه‏ای عجیب کرده و منشاء خیر و شر را قلب می‏داند در باره اهل ایمان گوید: . باز می‏گوید . در خصوص منافقان و نظیر آنها فرموده: مریض القلب اند به کفار فرمیاد مختوم القلب می‏باشند و امثال آن... در این صورت مراد از قلب چیست؟ آیا همان غده صنوبری شکل است که درسینه قرار دارد و دستگاه تلمبه خون است و در اثر انقباض و انبساطش از طرف خون رابه همه بدن می‏رساند و از طرف دیگر آن را تحویل می‏گیرد؟ آیا ظرف این همه حقائق که گفته شد این قلب است؟ ممکن است بگوییم: نه، این قلب وظیفه‏اش فقط جریان دادن خون در بدن و تنظیم آن است و این کارها مال مغز است و مراد از قلب در قرآن عقل یا نفس و روح است که ظرف و حامل این همه چیزها است. ولی آیه زیر حاکی از همین قلب معروف است: . در این آیه موضع قلوب که سینه‏ها باشد معین شده یعنی: قلبهاییکه در سینه‏ها جای دارند کور می‏شوند ایضاً آیاتیکه به جای قلب لفظ «صدر -صدور» آمده مثل . . . . . . . . و سایر آیات که شکی نمی‏ماند در اینکه مراد از صدر و صدور قلبهاست و به اعتبار حال و محل صدر و صدور آمده است و گرنه در سینه علم و خوف و غیره نیست. *** ناگفته نماند: برای روشن شدن مطلب باید الفاظ قلب، نفس، صدر و فؤاد را که در قرآن آمده‏اند با هم مقایسه کنیم مثلا یک جا فرموده: . در جای دیگرفرموده: . و در تعبیر دیگر فرموده: . از اینجا می‏فهمیم که قلوب، صدور، نفوس یک چیزاند. در تعبیر دیگر فرموده: . در آیه دیگر نسبت ضیق را به «صدر» داده . می‏دانیم که صدر و نفس یکی هستند، هکذا فرموده: . . . ایضاً در دو آیه زیر قلب و نفس یکی اند . . ادامه بحث‏ بیشتر معلومات ودانسته‏های انسان ازراه چشم و گوش است دیدن و شنیدن در واقع به وسیله مغز انجام می‏شود سپس قلب تحت تاثیر واقع می‏گردد مثلا اول مظلومی را می‏بینیم یا می‏شنویم آنگاه در قلب خود احساس ناراحتی می‏نماییم به جرئت می‏توان گفت: مغز وسیله قلب و راه رساندن اشیاء به قلب است و سپس درک و حل و فصل با قلب می‏باشد، علی هذا مراد از قلب در قرآن چند چیز می‏تواند باشد: 1- قلب معمولی که بگوئیم حل آنهمه چیز که قرآن فرموده همین قلب است هر چیز به وسیله چشم و گوش و حواس دیگر به مغز وارد می‏شود و آنوقت قلب به آن اعتقاد پیدا می‏کند و یا تکذیب می‏نماید یا می‏سوزد و غمگین می‏شود یا تنگ می‏گردد یا شرح پیدا می‏کند و هکذا، مراد از صدر و صدور نیز قلب است به اعتبار حال و محل و نفس نیز بدان معنی است به علت آنکه نسبت بعضی از افعال چنانکه دیدم به هر دو یکی است و اگر در حال خویش دقت کنیم خواهیم دید خوف، اضطراب، شادی، غصه، دلسوزی و اطمینان و غیره را مادر قلب احساس می‏کنیم. ممکن است بگویید: مغز بعضی از طیور را بر می‏دارند می‏میرد ولی چیزی هم احساس نمی‏کند و دانه در جلوش می‏ماند ولی نمی‏خورد تا از بین می‏رود؟ می‏گویم این دلیل احساس مغز نمی‏شود و شاید در اثر نبودن مغز راه احساس قلب بسته شده و مغز محسوسات را به قلب تحویل نمی‏دهد تا حسّ بکند. اگر گویند: امروز ثابت شده که این همه کارها مال مغز است؟ گوئیم: همین قدر می‏دانیم که این چیزها در درون آدمی است و درست محل آنها را نمی‏دانیم، تشخیص و تمنا به وسیله قلب است امروز در قرن بیستم با این همه گفتار درباره کارهای مغز باز می‏گوئیم: دلم می‏خواهد، قلبم مایل است، از ته قلب دوست می‏دارم در قلبم احساس شادی یا غصه یا کینه می‏کنم و... مانعی ندارد که بگوئیم: اینها با دستگاه چشم و گوش وارد مغزشده به قلب تحویل می‏گردد سپس قلب روی آنها قضاوت کرده به انبار مغز تحویل می‏دهد و مغز فقط انبار و بایگانی قلب است و چون همه چیز با قلب است لذا به قلب نسبت داده شده. 2-مراد از قلب، باطن و درون انسان است ولی نه همه جای آن بلکه مرکز ثقل بدن که همان قلب و سینه و نفس است. ضیق، شرح، حاوی معلومات بودن، تفکر، کسب، قساوت، اطمینان، دخول ایمان، انحراف، زیغ، ممهور بودن و غیره که به قلب و صدر و نفس نسبت داده شده به علت آنکه مرکز ثقل بدن این سه چیز است، این احتمال به احتمال اول بر می‏گردد. 3- مراد از قلب نفس مدرکه و روح است. المیزان ذیل آیه «وَلکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتی فِی الصُّدُورِ» قلب را نفس مدرکه و روح دانسته و ظرف بودن صدر را برای قلب و ایضاً نسبت تعقل را به قلب با آنکه مال روح است مجاز دانسته و در ذیل آیه «وَلکِنْ یُؤاخِذُکُمْ بَما کَسَبَتْ قُلُوبُکُمْ» گفته: این از جمله شواهدی است که مراد از قلب، انسان به معنی نفس و روح است، چون تفکر، تعقل، حب، بغض، خوف و امثال آن را گرچه ممکن است کسی به قلبت نسبت دهد به اعتقاد آنکه عضو مدرک در بدن همان قلب است چنانکه عوام عقیده دارند... ولی کسب و اکتساب جز به انسان نسبت داده نمی‏شود. ولی بعید این همه قلب و قلوب، صدر و صدور، نفس و نفوس فؤاد و افئده و الباب را که در قرآن آمده حمل بر نفس مدرکه و روح بکنیم و نیز بعید است که بگوئیم «تَعْمَی الْقُلُوبُ» روح مجازاً قلب خوانده شده و ظرف بودن صدور نیز مجاز است و نسبت تعقل به قلب با آنکه مال نفس است باز مجاز می‏باشد. ایضاً باید همه صدر، صدور، فؤاد، افئده و غیره را مجاز بدانیم. به نظر اینجاب مراد از نفس و نفوس در بسیاری از آیات باطن و درون انسان است که با قلب و صدر نیز می‏سازد. واللَّه‏العام.

جملاتی از کاربرد کلمه القلب

نوری گفت: دی همه روز باخضر می‌گفتم و دوست می‌شنید و می‌پسندید یا نه، زبان من خشک گردید. شیخ الاسلام گفت: که نوری از وجد می‌گفت و سمنون از رشک. سمعت شیخ الاسلام رضی اللّه عنه یقول سمعت ابالقاسم بشر بن محمدبن عبداللّه بن عبیداللّه الخطیب الصوفی السیاح الا بیوردی فی رجب سنه اربع عشرة و اربعمائة، یقول سمعت اباعلی المغازلی الاصم البغدادی٭ بالاهوازو کان اتا علیه مائة سنه، یقول سمعت ابا الحسین النوری یقول بناجیک سرقام فی القلب قائمه علی فوت قلب فیک ضلت عزایمه
اردتُ المالَ مالی غَیرَ قلب و هذا القلبُ فی دُنیای مالی
فالقلب ضیع رشده و من المدارس ما اهتدی
گفت: می‌دانم ای بخیل! الغنا غنی القلب لا غنی المال.
یا قوم هواکم بصدری نزلا والقلب بنار حبکم اشتالا
و از این جهت آفریدگار عالم در مقام مهربانی و ارشاد به پیغمبر خود صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک» یعنی «اگر بدخوی سخت دل باشی مردم از دور و کنار تو متفرق می گردند» و از بعضی اخبار مستفاد می شود که غلظت و درشتخوئی باعث سلب ایمان و دخول جند شیطان می گردد.
نَتْلُوا عَلَیْکَ مِنْ نَبَإِ مُوسی‌ الایة، موسی عاشقی تیز رو بود و رازداری مقرّب، یقول اللَّه تعالی وَ قَرَّبْناهُ نَجِیًّا رقم خصوصیّت برو کشیده و داغ دوستی برو نهاده که: و القیت علیک محبّة منّی، در عالم هر کجا عاشقی سوخته بینی دوست دارد قصّه وی شنیدن و حدیث وی روح روح خود دانستن. از اینجاست که رب العزّة در قرآن ذکر وی بسیار کرد و قصه وی جایها باز گفت تا عارفان سوخته را و دوستان دل شده را سلوت و سکون افزاید و از دلها اندوه و غم زداید و لهذا قیل: سماع قصّة الحبیب من الحبیب یوجب سلوة القلب: و ذهاب الکرب و بهجة السّرّ و ثلج الفؤاد. این چنان است که گویند:
رویةالقلب یا دید دل: نگریستن به مواریث غیب، به دیده یقین و حقایق ایمان است. (شرح شطحیات، روزبهان بقلی)
بحق وصال نورالقلب فضله بنور نای عن درکه کل فاضل
خانواده نصرت گوئل در نامه‌ای اعلام کردند که او در هنگام اعدام، دارای شوهر و چهار فرزند و سه‌ماهه باردار بوده اما صادق خلخالی علاوه بر اعدام حکم مصادره اموال او و از جمله منزل محل سکونت همسر و فرزندانش را نیز صادر می‌کند. به دنبال اعتراض مقامات به اعدام این زن بی‌گناه، خمینی یک ماه و نیم بعد در سخنانی در جمع مسئولان قضایی می‌گوید: «قاضی باید -جسارتاً عرض می‌کنم- قسیّ‌القلب باشد، تحت‌تأثیر واقع نشود». با توجه به ممنوعیت فقهی اعدام زنان در هنگام بارداری، معلوم نیست خلخالی چگونه حکم اعدام نصرت گوئل را صادر و به این سرعت اجرا کرده است.
کیف حال القلب فی نار الفراق؟ گفتمش: والله حالی لایطاق
العقل فیکم مرتهن هل من صدا یشفی الحزن و القلب منکم ممتحن فی وسط نیران النوی