ابوین
معنی کلمه ابوین در لغت نامه دهخدا

ابوین

معنی کلمه ابوین در لغت نامه دهخدا

ابوین. [ اَ ب َ وَ ] ( ع اِ ) تثنیه اب. ابوان. والدین. پدر و مادر.

معنی کلمه ابوین در فرهنگ معین

(اَ بَ وَ ) [ ع . ] (اِ. )، پدر و مادر.

معنی کلمه ابوین در فرهنگ عمید

پدر و مادر، والدین.

معنی کلمه ابوین در فرهنگ فارسی

تثنیه اب، پدرومادر، والدین
( اسم ) تثنی. اب والدین پدر و مادر .

معنی کلمه ابوین در دانشنامه عمومی

آبوین (دژ). دژ آبوین در شهرستان اَبردینشیر، شهر آبوین اسکاتلند بنا شده است. این دژ متعلق به قرن سیزدهم میلادی است. سابقاً دژ متروک آبوین یک موقعیت سوق الجیشی داشته و در کنار رود دی می باشد.
ابوین ( به لاتین: Abwein ) در سرزمین های فلسطینی نشین با جمعیت ۵٬۵۰۰ نفر است که در استان رام الله و البیره واقع شده است.
معنی کلمه ابوین در فرهنگ معین

معنی کلمه ابوین در ویکی واژه

پدر و مادر.

جملاتی از کاربرد کلمه ابوین

بر اطاعت تو خود اطاعت ابوین بود حرام که این واجبست و آنمندوب
و نیز گوئیم که هفت فصل از شهادت کز دوازده حرفست سه فصل ازو یکحرف یکحرفست چون سه الف چنین ااا و سه فصل ازو دو حرف دو حرف است چنین لا له لا و یک فصل ازو سه حرفست چنین لله و مانند این فصلها اندر عالم جسمانی سه بعد است چون طول و عرض و عمق که هر یکی یک خط است و مانند فصلهای مرکب از دو حرف چون اعضای رئیسه است از کمیت و کیفیت و مضاف و یک فصل مرکب از سه حرف چون جسد است که بردارنده سه بعد است. و گوئیم که ایزد تعالی همی یاد کند خداوندان تایید را اندرین آیت قوله تعالی:فلینظر الانسان الی طعامه گوید بنگرد مردم سوی طعام خویش یعنی سوی غذای روح خویش تابویند که عالم علوی برو چگونه پیوسته است چنانکه گوید:انا صببنا الما صبا گوید فرو ریختیم آبرا فرو ریختنی یعنی که تایید فرود آمد از نفس کل سوی ناطق چنانکه گوید: ثم شققنا الارض شقا گوید بشکافتیم زمین را شکافتنی و بدین زمین مر دل ناطق را خواهد که جای قرار و تایید است و شکافته است بپذیرفتن تایید چنانکه گوید :فانبتنا فیها حبا گوید برویاندیم اندر زمین دانه و بدان دانه مر اساس را همیخواهد که رسته شد اندر زمین دل ناطق از تعلیم او و از آن هفت خوشه بر آمد و آن امامان حق بوده اند اندرین دور و عنبا گفت انگوری و بدان مر امام نخستین را خواست و مثل او بانگور بدان زد که انگور را چون بیفشیرند عصیر ازو بیرون آید و نیز انگور ازو باز نشود و همچنین چون امامت ازو بشد بفرزندان او بازنگشت و قضبا گفت سپست و بدان مر امام دوم را خواست که امامت اندر فرزندان او بمانده است برسان سپست که چون می دروند دیگر میروید و زیتونا و بزیتون مر امام سویم را خواست که آن زیتون مبارک بود که امامت بدونارسیده تایید یافت تا خدایتعالی گفت قوله تعالی:(شجره)مبارکه زیتونه لاشرقیه و لاغربیه یکاد زیتها یضی و لولم تمسسه نار نور علی نورگفت زیتون مبارک که روغن او روشنی گیرد اگر چه آتش مرورا نرسیده باشد و نخلاگفت درخت خرما و بدان مر امام چهارم را خواست وحد ائق غلبا و گفت بوستانها(ی) بسیار کشت و بدان مر امام پنجم را خواست و فاکهه گفت میوه و بدان مر امام ششم را خواست که او چون میوه بود به بیش پدرش امامت ازو بشد بفرزندان او و اباو گیاهی و بدان مر امام هفتم را خواست که او را مرتبت قیامت بود.
آرتابوینک (به ارمنی: Արտաբույնք) یک روستا در ارمنستان است که در استان وایوتس‌جور واقع شده‌است. در کیلومتری شمال یغگنادزور، مرکز استان وایوتس‌جور واقع شده است.
حقا که بزرگان ما این سخن از سر تجربه می فرمایند و حق با طرف ایشان است. چه به حقیقت معلوم شده است که...درستی یمنی ندارد. مرد باید که دهد و ستاند – چه نظام کارها به داد و ستد است؛ تا او را بزرگ و کریم الطرفین توان گفت؛ و اگر پدر و مادرش داده باشند او را نسیب الابوین خطاب شاید کرد. و اگر چه بعضی از عوام طعنه زنند که جماع دادن کرمی باژگونه و مروتی از کونسو باشد؛ اما سخن ایشان را اعتباری نیست، و ندانسته باشند که:الجود بالنفس اقصی غایه الجود هر کس از بدبختی فرصت دادن فوت کند کلید دولت گم کرده باشد و ابدالدهر در مذلت و شقاوت بماند، و شاعر در حق او گفته است:
قلب در قلب لشکر ابوین صالح البنیتست و مصلح بین
ابوالعینا روزی از کودکی پرسید: در کدام باب نحوی؟ گفت: در باب فاعل و مفعول. گفت: بدین گونه در باب ابوین خویشتنی.
آرتابوینک ۱٬۱۳۵ نفر جمعیت دارد و در ارتفاع متر بالاتر از سطح دریا قرار گرفته است.
شاه چون این مقدمات بشنید، صدقات و صلات به زهاد و عباد فرستاد و نذور خیرات و نوافل طاعات بجای آورد و چون خسرو سیارگان، سیمرغ وار در پس کوه قاف افق پنهان شد و بر وطای کحلی آسمان، ستارگان درفشان شدند، به موضعی متبرک و بقعه ای مبارک در آمد و وظایف صلوات و شرایط طاعات اقامت کرد و به زبان تضرع و بیان تخشع، قصه نیازمندی شرح داد و رقعه حاجت به سرادق جلال او فرستاد و گفت: ای کریمی که متحیران بادیه حیرت و سرگشتگان تیه ضلالت از حرم کرم تو عنایت و رعایت طلب می کنند، مکنون ضمایر و مضمون سرایر بر تو پوشیده نیست، از کرم تو سزد که حاجت من به اجابت مقرون گردانی چون صبح صادق از مطلع آفتاب، شارق گشت، اعلام خورشید پیدا آمد و رایات تیر و ناهید ناپیدا شد، شاه با مخدره خلوتی کرد مضای تقدیر با صفای تدبیر موافق افتاد و به ازدواج ابوین امتزاج مائین حاصل آمد و مسرع نطفه به مشرع رحم رسید ایام وضع حمل درگذشت، هنگام مهد و قماط در رسید دری شاهوار از صدف رحم به مهبط ظهور آمد که در جمال، یوسف عهد و در کمال، مسیح مهد بود، با حواس سلیم و اعضای مستقیم مخایل نجابت بر ناصیه او معین و دلایل شهامت بر جبین او مبین عقل در وی آثار جهانداری مشاهده می کرد و خرد از وی انوار کرم و بزرگواری معاینه می دید و می گفت:
«إِذْ قالَ یُوسُفُ» موضع اذ نصب است و المعنی نقصّ علیک اذ قال یوسف.و قیل معناه اذکر اذ قال یوسف لابیه، یوسف نامی است عجمی یعنی افزون فیروز، و قیل هو اسم عربیّ من الاسف و الاسیف فالاسف الحزن و الاسیف العبد و اجتمعا فی یوسف فلذلک سمّی یوسف. و درست است خبر از مصطفی (ص) که گفت: الکریم بن الکریم بن الکریم بن الکریم یوسف بن یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم‌، «یا أَبَتِ» بفتح تا قراءت ابن عامر است و ابو جعفر علی تقدیر یا ابتاه فرخّم، باقی بکسر تا خوانند علی تقدیر یا ابتی بیاء الاضافة الی المتکلم، فحذفت الیاء لانّ یاء الاضافة تحذف فی النداء کقولهم یا قوم یا عباد، و هذه التاء عند النّحویین بدل من یاء الاضافة و تخصّ بالنداء و یحتمل ان یکون بدلا من الواو الّتی هی لام الفعل فی ایوان و ابوین، «إِنِّی رَأَیْتُ» یعنی فی المنام «أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَباً» نصب علی التمییز، «وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی ساجِدِینَ» لما تطاول الکلام کرّر الرّؤیة و لما فعلت الکواکب فعل العقلاء و هو السجود جمعهم جمع العقلاء بالیاء و النون.