اجناد

معنی کلمه اجناد در لغت نامه دهخدا

اجناد. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ جُند. لشکرها. عساکر: او را بکلی با اتباع و اولاد و اشیاع و اجناد... نیست گردانید. ( جهانگشای جوینی ). وجوه قوّاد و محتشمان اجناد هر کس که بخدمت سلطان مبادرت نمودند. ( جهانگشای جوینی ). جمعی از افراد و اجنادملک زوزن آنجا مانده بودند. ( جهانگشای جوینی ). به دارالملک غزنه آمد تا چند روز جیاد و اجناد را آسایش دهد. ( ترجمه تاریخ یمینی ). ناصرالدین سبکتکین با کثرت آن سواد و غلبه آن اجناد حرکت کرد و بطوس آمد. ( ترجمه تاریخ یمینی ). بموازات رایات سلطان آمد مغروربکثرت سواد و غلبه حشم و اجناد خویش و از نصرت مقابله و تأیید باری... غافل. ( ترجمه تاریخ یمینی ).

معنی کلمه اجناد در فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ جند، لشکرها،سپاهیان .

معنی کلمه اجناد در فرهنگ عمید

= جند۱

معنی کلمه اجناد در فرهنگ فارسی

لشکرها، جمع جند
( اسم ) جمع : جند . لشکرها

معنی کلمه اجناد در ویکی واژه

جِ جند؛ لشکرها، سپاهیان.

جملاتی از کاربرد کلمه اجناد

و چون نیک نظر کنی هر چه هست در دنیا از افلاک و انجم و آسمان و زمین و ماه و آفتاب و عناصر مفرده و مرکبات و نباتات و حیوانات و ملک و جن و انس و صناع و محترفه و تجار و علما و امنا و ملوک و وزرا و اعوان و اجناد جمله در کار میبابند تا یک تخم دنیاوی بکارند و بپرورند و ثمره آن بردارند.
و همچنین قوچ صاحب قرن ظالمان قویدست‌اند از امرا و اجناد و اصحاب دیوان و ارباب مناصب و نواب و گماشتگان حضرت و عمال و روسا و قضاه و رنود و اوباش که هریک چون فرصت یابد مناسب قوت و شوکت و آلت وعدت خویش دربند ایذا و استیلای دیگری باشد.
اَبان بن سعید بن العاص (?-۶۴۳م) صحابی بود. پس از اسلام‌ستیزی شدیدش در سال ۷ق/۶۲۸م مسلمان شد. پیامبر دو سال بعد او را کارگزار بحرین منصوب نمود و همان‌جا تا درگذشت پیامبر ماند. پس از این، با خود عهده کرد که عامِل دیگری نشود. برخی روایات از کشته شدن او در نبرد اجنادین می‌گوید.
و چون در مملکت وزیری کامل محترم نبود مملکت را شکوه وزیب نبود. مثال مملکت بر مثال خیمه‌ای است: ستون آن خیمه وزیر صاحب رای است و طنابهای آن امرا اند خرد و بزرگ چنانک طناب بعضی بزرگتر و بعضی خردتر بود و دیگر اجناد آن طنابهای خرد که در دامن خیمه بود حلقه کرده و نواب و عمال و دیگر اصحاب چون آن طنابها که در شرجه خیمه بود و بحقیقت میخهای آن خیمه تا پایدار تواند بود عدل و انصاف پادشاه است که اگرچه امرا و وزرا و اجناد بسیار باشند و قوت و شوکت و آلت وعدت بیشمار بود مملکت جز بعدل قرار نگیرد و ثابت نشود چنانک خیمه را اگر چه ستون و طناب تمام بود ولیکن جز بمیخ قرار نگیرد و تا در گوشه‌ای یک میخ درمیباید خلل آن در خیمه ظاهر میشود و خواجه علیه‌السلام ازینجا فرمود: «الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم».
پس گرگ رمه اسلام کفار ملاعین‌اند و درین عهد سخت مستولی شده‌اند و در دفع شر ایشان پادشاه و امرا و اجناد را بجان کوشیدن واجب است. چه نان و آب آنگه برایشان حلال شود که با کفار تیغ زنند و دفع شر ایشان کنند.
اجناد الشام یک گروه اسلامگرا در سوریه است که مشغول نبرد در جنگ داخلی سوریه می باشد این گروه در ۲۴ مارس ۲۰۱۵ وارد شورای جیش الفتح شد.
و همچنین دیگر ارکان دولت چون؛ مستوفی و مشرف و ناظر و عارض ومنشی و حاجب و خازن و استادالدار و جملگی عمله بمثابت حواس خمسه‌اند و حس مشترک و قوای بشری چون چشم و گوش و زبان و بینی و لمس و فکر و خیال و فهم و حافظه و ذاکره دیگر قوا. و امرا بمثابت سر و دست و پای و اعضای رئیسه‌اند. چون جگر و شش و سپرز و زهره و غیر آن و نواب و عمال و نقبا و دیگر گماشتگان بمثابت اصابع و مفاصل و امعا و غیر آن و باقی عموم اجناد و رعایا مع تفاوت درجاتهم بمثابت عروق واعصاب و عظام و شعور و عضلات و تمامی بدن.چنانک شخص انسانی بدین جمله محتاج است و اگر ازینها یکی عضو نباشد شخص ناقص بود همچنین پادشاه بدین جمله محتاج است و اگر ازینها یکی نباشد کار مملکت بدان مقدار نقصان پذیرد و اگر چه حال را بننماید.
اتحاد اسلامی اجناد الشام اتحادی است بین گروه‌های اسلامی که در جنگ داخلی سوریه فعال هستند.
نبرد اجنادین (عربی: معرکة أجنادین) نبردی است که در ژوئیه/اوت سال ۶۳۴ (جمادی‌الاول/جمادی الثانی سال ۱۳ هجری قمری) بین اعراب ارتش خلافت راشدین و ارتش امپراتوری بیزانس در بیت غوفرین واقع شده در سرزمین فلسطین امروزی درگرفت. نتیجهٔ این نبرد پیروزی قاطع مسلمانان بود؛ البته بیشتر جزئیات این جنگ توسط منابع اسلامی گفته شده، تاریخ‌نگار سرشناس قرن نهم میلادی، محمد بن عمر واقدی یکی از نگارش‌کنندگان این منابع بوده‌است.
دیگر مقرب الحضرت علی خان که چندی ثغر اردبیل را مانند زنده پیل حراست کرد وبر اجناد آن ثغور و ایلات آن حدود ریاست یافت و برادرش رحمن خان که چاکر خاص شهریار است و صاحب عز و اعتبار.
لاشکّ با ما پیوندند و امدادِ نصرت از جوانب متوالی گردد. شاه هنج را فرمود که جوابِ این سخن چیست؟ هنج گفت : اگرچ وجوهِ این احتمالات از محالات نیست و آنچ او تصوّر می‌کند، عقل به کلّی از تصدیق آن دور نه، لیکن تباین طبیعت و تنافی رسوم معشیت میانِ ما و شیر معلومست و تناسب و تجانس در آیین و رسوم میانِ ما و ایشان به هیچ وجه صورت‌پذیر نه. مجانبتِ شیر چون گزینند و به جانبِ ماکی گرایند؟ و رغبتِ رعیّتی و فرمان‌برداریِ ما چگونه نمایند؟ و این مثل مشهور است که سگ سگ را گزد، لیکن چون گرگ را بینند، هم‌پشت شوند و روی به کارزار او نهند و چون اندیشه بر التحاقِ ضررهای زیادت گمارند، در مخالفتِ او نکوشند و به مواساتِ ما رضا ندهند، ع کَمُلتَمِسٍ اِطفَاءَ نَارٍ بِنَافِخٍ ، و شیر اگرچ ستمگار و خون‌خواره و گردن‌کش و صاحب نخوت است، آن سپاه و زیردستان هنوز به سلطنت و بالادستیِ او راضی‌تر باشند و مهتری و سروریِ او را گردن نرم‌تر دارند و تبعیّت او از روی گوهر سبعیّت که میان همه مشترکست، بیشترک نمایند و آن سباع اگرچ به اختلافِ طباع متعدّدند ، باتّفاق در آن هنگام که شخصی نه از جنسِ ایشان قصدی اندیشد، متّحد گردند و بدانک آن لشکر در کازار مختلف الافعال‌اند و هر یک شیوهٔ دیگر گونه دارند، بعضی به مجاهرت رویاروی جنگ کنند چون یوز، بعضی بر خصم کین گشایند چون پلنگ، بعضی به رزانت و آهستگی و فرصت چون خرس، بعضی به حیلت و مخادعت چون روباه بعضی به مبادرت و مسارعت چون گراز؛ و سپاه ما را یک راه و رسم بیش نیست که به وقتِ مصاولت و مجاولت روی به یک جانب آرند، اگر به هم‌پشتی و یکدلی کاری برآید ، فَبِهَا وَ نِعمَت ، وَ اِلَّا نَعُوذُ بِاللهِ مَن تِلکَ الحَالهِٔ . شاه را سخن زنج در زمینِ دل بیخ برده بود و شاخ زده و ثمرات آن در زهراتِ تمنّی پیشِ خاطر داشته و مذاقِ طبع به حلاوتِ ادراکِ آن خوش کرده، چنانک البتّه از تلخیِ وخامت و ندامتِ کار احساس کردن ممکن نمی‌شد، از آن مجلس برخاست و گفت : ع ، وَ لِلحَربِ نَابٌ لَا تُفَلُّ وَ مِخلَبٌ . پس به رفتن و آن ولایت را گرفتن ساختگی کردن گرفت و به جمعِ حشر و اجناد مشغول شد و به استمداد و استنجاد از طرف‌داران مملکت روی آورد و انصارِ دولت و اعوانِ روزِ حاجت را ارزنده پیلان رزم آزمای و نرّه دیوانِ آتش‌خای که با حملهٔ بأس و حدّتِ سطوتِ ایشان شیرِ شادروان فلک پشمین و تیغِ بهرام و خرشید چوبین نمودی، همه را حشر کرد و جنگ را ساخته و مستعد و آتشِ غضب متوقّد، به سرکهٔ پیشانیشان قارورهٔ اثیر فرو مرده و از وقدهٔ برقِ نفسشان کرهٔ زمهریر بگداخته ، گاو ماهی از حملِ قوایمشان چون گردون در ناله آمده ، دودِ خیشوم به خرمنِ ماه رسانیده، عقدهٔ خرطوم بر تنّینِ آسمان افکنده، چنانک در شرحِ کمال و صورتِ اشکال ایشان آمده است :
و وزیر را سه حالت است: اول حالت میان او و خدای دوم حالت میان او و پادشاه سیم حالت میان او و اجناد و رعیت. در هر سه حالت باید که آن چهار خصلت را کار بندد در هر حالتی بمعنی مناسب آن حالت.