اتحاف

معنی کلمه اتحاف در لغت نامه دهخدا

اتحاف. [ اِ ] ( ع مص ) تحفه دادن.( تاج المصادر بیهقی ). هدیه فرستادن. تحفه فرستادن.

معنی کلمه اتحاف در فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) تحفه دادن ، ارمغان فرستادن .

معنی کلمه اتحاف در فرهنگ عمید

چیزی به عنوان تحفه و ارمغان به کسی دادن، تحفه دادن، تحفه فرستادن.

معنی کلمه اتحاف در فرهنگ فارسی

تحفه دادن، تحفه فرستادن، چیزی بعنوان تحفه وارمغان بکسی دادن
( مصدر ) تحفه دادن هدیه فرستادن تحفه فرستادن .

معنی کلمه اتحاف در ویکی واژه

تحفه دادن، ارمغان فرستادن.

جملاتی از کاربرد کلمه اتحاف

تفسیر بیضاوی همچنین توسط برخی نیز خلاصه شده‌است. حاجی خلیقه از الاتحاف بتمییز ما تبع فیه البیضاوی صاحب الکشاف نوشته محمد بن یوسف شامی به عنوان مختصر تفسیر بیضاوی یاد می‌کند. وی همچنین از مختصری متعلق به محمد بن محمد بن عبدالرحمان شافعی قاهری معروف به امام الکاملیه یاد می‌کند. همچنین شیخ عبدالرئوف منافی حادیث تفسیر بیضاوی را مستندیابی کرده و آن را الفتح السماوی بتخریج احادیث البیضاوی نامگذاری کرده‌است.
کانی ائتلفت مع الامیر الاجل فی عالم الازل و القیت حبا یدوم الی الابد و لایفوته طول الامد، بل یزید الحب علی الحب فلا املک عنان القلب کانما حثحثوا قوادمه اوام خشف بذی شت و طباق یطیر نحو جناب الامیر شوقا و وجدا و لا یبالی غورا و نجدا یا لیتنی کنت معه او اقدران اتبعه فما انا الاکامرئ ذهب الزمان ببعضه و ترک بعضه فی ارضه و قلبی فی مصر العزیز و جسمی فی ارض تبریز و من عجب الزمان حباه شخص ترحل بعضه و البعض باق و لقدها حبی فی عامی هذا عزم الحج و قصد البیت و کنت اعلل النفس بلعل و لینت، راجیا ان یساعدنی الجد بطوف البیت العتیق و وصل الخل الشفیق فلم تسعد فی الفرصه و ما رزقت الرخصه و صدنی الدهر عن مقصد الاصل و منعت من نعمه الوصل فسار الرکاب و رحل الصحاب و بقیت فردا فی العباد، نائیا عن نیل المراد، باکیا منحرفه الفوآد، فاتخذ المراسلات بدلاعن المواصلات و اخذت الیراع لکشف القناع عن وجه الحال و شرح نبذمما یحتویه البال فابی ان یکتب سوره الغرام و یدنو شعله الضرام لانی الآن من فوادح الامر و سوانح الدهر فی حاله لاتکشفها المقاله و لاتدرج فی الرساله و این الاقلام من شرح آلام تحرق نار الغضاء و یضیق عنها الفضاء و تجذر منهاالارض و السماء لاتسعها الطروس و ان تجدها الدروس و لن ینفذها الایام و لایبلغها الاعوام فان شئتم الوقوف علی بعض من حالی الکلیل فاسئلوا عن خلیلی الجلیل و سمیری الخبیر و امینی المکین حیدر علیخان، انه علیم بذات الصدور و امین بحفظ سری و کنت اخترته قدیما من صحبی و قربت مکانه عندی. حتی اتخذه ولدا و حسبته قلبا و کبدا فبعد ما وصل الی جنابکم و اناخ المطی ببابکم ینوب فی کل الامور عنی و ینظر الیکم بعینی و یجاوبکم بلسانی و یخبرکم عن جنانی و لما کان الاهداء و الاتحاف عاده بین الخلان الالاف، اهدیت بنادی الامیر الکبیر کساء من صوف قسمیر و ان کانت فی غایه الحقاره ولم تجزبعز الاماره لکنها ارسلت من بیت و لاینسب الی آل العباء و لا ضیران ینظر الامیر بعین القبول و یلبسه اقتداء بالرسول صلوات الله علیهم اجمعین الی یوم الدین نسئل الله ان یویدکم بجنوده و یدیم وجود کم بمنه وجوده.