تعادی

معنی کلمه تعادی در لغت نامه دهخدا

تعادی. [ ت َ ] ( ع مص ) دور شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || همدیگر دشمنی کردن. || اختلاف گردیدن میان کسان. || مردن یکی بعد دیگری. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || پیاپی شدن نوائب. ( از اقرب الموارد ). || برابر ناشدن جای. || با هم دویدن و نبرد کردن در دویدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِ )جایهای ناهموار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || تباهی. || دوری. || فساد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه تعادی در فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - دشمنی ورزیدن . ۲ - با هم دویدن . ۳ - تباه شدن . ۴ - دور شدن از گروه .

معنی کلمه تعادی در فرهنگ عمید

۱. با هم دشمنی کردن، با هم دشمن شدن.
۲. با هم در دویدن مسابقه گذاشتن.

معنی کلمه تعادی در فرهنگ فارسی

( مصدر ) با هم دشمنی ورزیدن دشمن شدن بایکدیگر .

معنی کلمه تعادی در ویکی واژه

دشمنی ورزیدن.
با هم دویدن.
تباه شدن.
دور شدن از گروه.

جملاتی از کاربرد کلمه تعادی

و خاطبه لما انزوی متعادیا معاویة ذوالشیب و الرای و الفکر
لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً نصب علی الحال، ای بلغ عداوتهم نهایة، لو انفق منفق فی اصلاح ذات بینهم ما فی الارض من الاموال لم یقدر علی الاصلاح و الالفة و رفع الاحنة، وَ لکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ لان قلوبهم بیده یؤلّفها کیف یشاء. معنی آنست که اگر هر چه در روی زمین مالست و نعمت تو هزینه کنی و بذل کنی تا میان اوس و خزرج و جز از آن از قبائل متعادی با یکدیگر از عرب که میان ایشان کارهای عظیم قدیم بود از ثرات و احن، میگوید: اگر آن همه خرج کنی تا میان ایشان صلح دهی آن کینه و عداوت برگیری نتوانی، و اسلام آن را همه بسترد و برگرفت، و ایشان را همه برادران کرد، تا میان ایشان نه عداوت ماند نه تنافر. رب العالمین خبر داد درین آیت که، آن همه من کردم بفضل و رحمت خویش.