معنی کلمه انحاء در لغت نامه دهخدا
- انحاء تعلیمیه ؛ هشتمین از رؤس ثمانیه است و آن روشهای پسندیده در طرق تعلیم است. و آن از بالا بپایین تقسیم یعنی تکثیر است یعنی تقسیم از اعم به اخص مانند تقسیم جنس بانواع و نوع به اصناف و صنف باشخاص و عکس آن تحلیل است یعنی تکثیر از پایین ببالاست یا از اخص به اعم مانند تحلیل زید به انسان و حیوان و تحلیل انسان به حیوان و جسم. ( از کشاف اصطلاحات الفنون چ جودت ص 15 و حاشیه ملاعبداﷲ چ سنگی ).
|| مثلها. مانندها.( فرهنگ فارسی معین ). || ج ِ نحی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ( ناظم الاطباء ). و رجوع به نحوو نحی شود.
انحاء. [ اِ ] ( ع مص ) پیش آمدن و متعرض شدن ، یقال : انحی علیه ضرباً؛ ای اقبل. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). اقبال کردن. ( مصادر زوزنی ). || بجانب چپ خمیدن شتر در سیر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || برگردانیدن ، یقال : انحی عنه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). برگردانیدن. ( مصادر زوزنی ) ( از اقرب الموارد ): انحی بصره عنه. ( از اقرب الموارد ) . || بسلاح زدن کسی را، یقال : انحی له السلاح. ( از منتهی الارب ) ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) .