آبگاه
معنی کلمه آبگاه در فرهنگ معین
معنی کلمه آبگاه در فرهنگ عمید
۲. تالاب، استخر.
۳. (زیست شناسی ) پهلوی انسان بین دنده و لگن خاصره، تهیگاه.
۴. مثانه.
معنی کلمه آبگاه در فرهنگ فارسی
ورد مثانه
معنی کلمه آبگاه در دانشنامه عمومی
مردم این روستا به لری بختیاری سخن می گویند و بختیاری می باشند.
این روستا در دهستان شهید مدرس قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۰۰ نفر ( ۵۶خانوار ) بوده است.
معنی کلمه آبگاه در ویکی واژه
پهلو، زیر دنده.
(جانوری): مثانه.
جملاتی از کاربرد کلمه آبگاه
گوزنی که در دامنش داشت گشت شدش آبگاه این زر اندود طشت
از دیگر مکان های روستای آبگاه، قنات پر آب روستای آبگاه، نخلستان زیبا و چشم انداز روستای آبگاه، سد خاکی گروگاه، سدخاکی اگریچان، سدخاکی کوه سر کوه و قبرستان شهدا می توان نام برد.
سر سنان تو در آبگاه گرده ی خصم مدام کار کند چون زبان که در دهنست
چشمه ی آب سنانت آبگاه پیل مست ترکش تیر خدنگت سینه ی ببر بیان
آبگاهی (چناران)، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان چناران در استان خراسان رضوی ایران است.
دید اندر گاو و خر چون پای راه بردشان با چوب لت تا آبگاه
از مکان های گردشگری این روستا می توان به محل درگیری دادشاه و میر مهیم خان (جنگ جاهی دادشاه) که تقریبا ۶،۷ کیلومتری این روستا قرار دارد. این رویداد سال ۱۳۳۶ اتفاق می افتد. زمانی که دادشاه از ظلم و جنایت های حکومت پهلوی نسبت به یلوچ ها خسته می شود و تصمیم می گیرد با حکومت وقت مقابله کند. حکومت وقت چندین سال به دنبال دستگیری دادشاه تلاش می کند اما موفق به دستگیری نمی شود، سرانجام سران بلوچ را تحت فشار قرار می دهد که یا دادشاه را برای من بیارید یا شما را به جاش زندانی میکنم. سرانجام با توطئه یکی از سران بلوچ(میرمهیم خان) دادشاه در روستای آبگاه شهرستان نیکشهر به شهادت می رسد.
زتیغ برق شود خسته آبگاه سحاب اگر برابری دست او کند بسخا
ساحل دریای جودت از وفور تشنگان پایمال آرزو چون آبگاه لشکرست
شکسته سر برجش از غنده سنگ خلیده دل و آبگاهش خدنگ
دانا چنانکه تشنه شتابد در آبگاه تازد به خاک راه شهنشه ز راه دور
گاه در مرغزار عاج ایی گاه در آبگاه قار شوی
آبگاه روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان نیکشهر در استان سیستان و بلوچستان ایران است.