( آویختن ) آویختن. [ ت َ ] ( مص )آویزان کردن از. آویزان شدن به. تعلیق. متعلق شدن. آونگ کردن. آونگ شدن. استرسال. دروا شدن. دروا کردن.اندروا شدن. اندروا کردن. دلنگان کردن : که طغرل بشاخی درآویخته ست کنون بازدارش بگیرد بدست.فردوسی.که خون چنان خسروی ریختی همی کوه در گردن آویختی.فردوسی.سیاوش نشست از بر تخت عاج بیاویخت او از بر عاج تاج.فردوسی.ز زین اندر آویخت اسفندیار بدان تا گمانی برد گرکسار.فردوسی.نهادند زیر اندرش تخت عاج بیاویختند از بر عاج تاج.فردوسی.بیاویخت بر نیزه ران بره ببست اندر اندیشه دل یکسره.فردوسی.چو رفتی جهاندار بر تخت عاج بیاویختندی بزنجیر تاج.فردوسی.دو زلفکانْت بگیرم دل پر از غم خویش چو مرغ بسمل کرده از او درآویزم.خفاف.آبی مگر چو من ز غم عشق زرد گشت وز شاخ همچو چوک بیاویخت خویشتن.بهرامی.آری مرا بدان کِت برخیزم وز زلف عنبرینْت بیاویزم.سروری ( از فرهنگ اسدی ).آن جخش ز گردنْش بیاویخته گوئی خیکیست پر ازباد بیاویخته از بار.لبیبی.چوک ز شاخ درخت خویشتن آویخته بانگ کنان تا سحر آب دهان ریخته .منوچهری ( از تحفه اوبهی ).یک پایک او را ز بن اندر بشکسته وآویخته او را بدگرپای نگونسار.منوچهری.نهال او را [رَز را ] دید درخت شده و آن خوشه ها از او درآویخته.( نوروزنامه ). چون مدتی برآمد شاخهاش [ رَز ] بسیار شد و بلگها پهن گشت و خوشه خوشه به مثال گاورس از او درآویخت. ( نوروزنامه ). همچون آن مرد باشد که از پیش شتر مست بگریخت و بضرورت خویشتن در چاهی آویخت. ( کلیله و دمنه ). - امثال : هر بزی را بپای خود آویزند ؛ کل شاة بِرِجلها معلَّقة. || فروهشتن. فروگذاشتن. افکندن. پائین انداختن. سدل.اسدال. تسدیل. ارسال. ارخاء : خانه برآوردند خواب قیلوله را... و خیشها آویختند. ( تاریخ بیهقی ). یکی چادری جوی پهن و دراز بیاویز چادرز بالای گاز.ازرقی ( از تحفه اوبهی ).- آویختن دلو بچاه ، آویختن رسن از بام ؛ فروهشتن دلو و رسن.
معنی کلمه آویختن در فرهنگ معین
( آویختن ) (تَ ) [ په . ] ۱ - (مص م . ) آویزان کردن . ۲ - فرو گذاشتن ، پایین انداختن . ۳ - حمایل کردن . ۴ - دار زدن . ۵ - (مص ل . ) آویزان شدن . ۶ - جنگیدن . ۷ - چنگ زدن ، تمسک جستن .
( آویختن ) ( آویخت آویزد خواهد آویخت بیاویز آویزنده آویخته آویزش . ) ۱ - ( مصدر ) آویزان کردن از تعلیق . ۲ - فرو هشتن فرو گذاشتن پایین انداختن . ۳ - حمایل کردن تقلد . ۴ - بدار کشیدن مصلوب کردن دار زدن ۵ - ( مصدر ) آویزان شدن . ۶ - جنگ کردن با نبرد کردن با. ۷ - چنگ زدن به تشبث به. ۸ - چنگ زدن به چنگال افکندن ( چنانکه گرگ و پلنگ بصید ) ۹- ماخوذ گشتن مسئول شدن معاقب گشتن . ۱٠ - گرفتار شدن دچار گشتن . یا آویختن دل کسی بکسی . بدو تعلق خاطر یافتن .
بیرحمیای که او در ارتش از خود نشان میداد، به خانهاش هم کشیده شد. زنان دهقان در املاک گروزینو متعلق به اراکچایف در نزدیکی نووگورود مجبور بودند هر سال یک فرزند داشته باشند. آراکچایف حتی دستور داد که همه گربه ها را به دار آویختند، زیرا به بلبل علاقه داشت.
این علائم نشان دهنده نحوه نمایش یا برافراشتن پرچم و نحوه آویختن (چپ-راست-افقی-عمودی) پرچم را نمایش میدهند.
مردم به باو رشوهای داده تا شهر را در مکان دیگری بسازد. باو پذیرفت و شهری را ساخت که اکنون «ساری» نام دارد. پس از اتمام ساخت شهر، فرخان برای بازدید بدانجا رفت و پس از مشخص شدن «خیانتِ» باو، او را به دار آویختند. با این حال شهر حاصله را به نام یکی از فرزندان فرخان بزرگ، سارویه نامیدند و تا مدتها به این نام شهر شهرت داشت. چنانچه در عهد حسامالدوله شهریار بن قارن باوندی، سکههایی مورخهٔ ۴۹۹ قمری، ضرب شدهاند که بر آنان نام «سارویه» درج شده.
چه باید بدو اندر آویختن ز نازک تنش خون فرو ریختن
با برگشتن ورق جنگ علیه آلمان و کاهش توان لوفتوافه در سالهای ۱۹۴۲ و ۱۹۴۳، گالانت که قدرت اجرایی چندانی برایش باقی نمانده بود، مکرراً با فرماندهی عالی لوفتوافه دچار درگیری میشد. در نهایت در کنفرانسی در اوایل سال ۱۹۴۳، گورینگ که به دنبال یک قربانی برای انداختن تقصیر به گردنش میگشت، خلبانان جنگندهها را بزدلانی خواند که نشانهای خود را با فریبکاری به دست آوردهاند. گالانت که از این سخن برآشفته بود نشان صلیب شوالیه خود را همراه گیره برگهای بلوط، شمشیرها و الماسها از گردن کند و در مقابل گورینگ بر روی میز انداخت. او برای شش ماه از آویختن این نشانها به گردن خود امتناع کرد. در پی عزل سپهبد یوزف کامبوهر، با وجود بیمیلی او، بازرسی جنگندههای شبانه نیز بر عهده گالانت قرار گرفت.
گرایش امیر نصر به اسماعیلیه واکنش غلامان ترک متعصب - که گارد نگهبانان امیر را در بر میگرفتند - و روحانیان سنی را برانگیخت تا به اندیشهٔ براندازی وی بیافتند. گرچه توطئهٔ براندازی آشکار و رهبر ترکان دسیسهپرداز سرش را بر باد داد، ولی امیر نصر به ناچار کنارهگیری کرد و فرزندش نوح را به جای خویش بر تخت نشاند. امیر نوح سامانی، نخشبی را به مناظره با فقیهان اسلامی گمارد که در این مناظره نخشبی شکست خورد. سرانجام او را گرفتند و در میدان شهر بخارا به دار آویختند. یارانش تن بیجان او را از دار ربودند. از این پس سرکوبی ایشان در سنجش با گذشته بیش گرفت، پیروان این گروه همه جا زیر شکنجه و آزار و مرگ گذارده شدند و این آغاز پنهانی شدن روند پویههای اسماعیلیه بود.
میکنند و با شور و شعف به کوچه-پسکوچههای شهرها و روستاهای عربنشین میروند و با بر گردن آویختن کیسههایی که از پیش تهیهشده، برای جمعآوری عیدی و شیرینی ماه رمضان به درب خانهها میروند.
غلامعلی صادقی، رئیس کل دادگستری خراسان رضوی در جریان اجرای حکم مجیدرضا رهنورد و آویختن او به دار «از کلیه عوامل انتظامی و امنیتی که در کوتاهترین زمان ممکن نسبت به انجام وظایف قانونی خود اقدام کرده و همچنین مسولان و هیئت رسیدگی کننده قضایی» تشکر کرده است.
زلف ترا شیوه است دل به بر آویختن روی ترا در خور است دیدن و جان باختن
چو نوشین می اندر دهن ریختند به خوشخواب نوشین درآویختند
به دام بلا اندر آویختند که بسیار بیداد خون ریختند
ای خوشا توبه و آویختن از خوبی ها و ز بدیهای خود اظهار ندامت کردن
زهر سو به دامانش آویختند سرشک از جهان بین فرو ریختند
پس از چندی اینکا از فرانسیسکو پیزارو درخواست کرد که در برابر آزادی او اتاقی را که در آن نشستهاست را پر از زر و سیم کند. پیزارو که از این پیشنهاد او شگفت زده شده بود این پیشنهاد را پذیرفت. مردم به امید آزادی فرمانروای خود از پرستشگاههای خود ظرفها و کالاهای زرین میآوردند و سرانجام به وعدهٔ خود جامهٔ عمل پوشاندند. اما بنا به دلایلی پیزارو به وعدهٔ خود عمل نکرد و در دادگاهی او را به جرم کشتن برادر و گرفتن زنان متعدد که بر خلاف سنت نیاکان خود بود و همچنین پنهان کردن بخشی از دارایی خود و نداشتن باور به خدای راستین به دار آویختند.
بهشتم بیاراست پس تخت عاج برآویختند از بر عاج تاج
اگر من سزایم به خون ریختن ز دار بلند اندر آویختن
همه باد پایان برانگیختند ابا گور و آهو برآویختند
برای بستن و آویختن ترقّی کرد ز بدسگال تو آموخت گوئیا پرده
به گزارش فعالان حقوق بشر ایران در دهم بهمن ماه ۱۳۹۶ حکم اعدام کریم زرگر، از مدیران پیشین صدا و سیما و بنیانگذار «مؤسسه راه معرفت» در ایران زندان رجایی شهر کرج به اجرا گذاشته شده روزنامه ایران روز ۲۳ بهمن در خبری بدون ذکر نام یا تاریخ از به دار آویختن مردی میانسال خبر داده که به نوشته این روزنامه «با دایر کردن یک مؤسسه عرفان قلابی در تهران و با کمک همسرش، زنان و دختران گرفتار را به خلوتگاه شیطانی کشانده و نقشههای سیاهش را اجرا میکرد.»