انجدان. [ اَ ج ُ ] ( معرب ، اِ ) معرب انگدان است و آن را بعربی حلتیت و بیح آنرا اصل الانجدان خوانند . ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). در لغت طبری کلوپر گویند. ( از انجمن آرا ). گیاهی از تیره چتریان که علفی است و پایا میباشد. این گیاه در اکثر صحاری ایران فراوان است. ارتفاعش 2 تا 2/5 متر و ریشه اش راست و ستبر است. ابرکبیر. حلتیت. ( از فرهنگ فارسی معین ذیل انگدان ). به مازندرانی انجدان طیب را کولاپرنامند و بیخ آنرا بعربی محروق و ساق آنرا بترکی بالدرغان گویند و چون انجدان مطلق مذکور شود مراد تخم آن است و آن دو قسم میباشد یکی طیب و دیگر منتن و ساق نبات آن مجوف و سطبر و بلندتر از قامت و برگ آن شبیه ببرگ کلم و از آن کوچکتر و گل آن چتری مانند شبت وسفید و ثمر آن بعد از رسیدن سفید و مدور و پهن شبیه بدرهم و بسیار خوشبو میباشد و صمغ آنرا حلتیت طیب مینامند و برگ قسم دوم آن مانند صفحه سوخته و پرسوراخ و ساق آن ضعیفتر از قسم اول و ثمر آن سیاه و بسیاربدبو است و بیخ آنرا اشترغار و گیاه آنرا کماه و صمغ آنرا که بسیار بدبو است حلتیت منتن و بفارسی انکزد( انکزه ) نامند و صمغ آنرا بفارسی ژَد و عوام آنرا انگشت گنده نامند. ( از مخزن الادویه ). بعضی از اطباء گویند انجدان برگ است و حلتیت صمغ گیاه آن و محروث ریشه آن است. اسحاق بن عمران گفته است انجدان بر دو قسم است قسمی از آن سفید و طیب و خوردنی است که آنرا انجدان سرخسی گویند و ریشه های آنرا محروث گویند و در اغذیه و ادویه بکار رود و دیگر انجدان سیاه منتن است که ببرخی ادویه بیامیزند و صمغ انجدن همان حلتیت است... ابوحنیفه گوید: محروث ریشه انجدان است و محمدبن عبدون گوید: انجدان نباتی است مانند کاشم که در بابل میروید و سبزی فروشان آنرا مانند توابل میفروشند. ( از مفردات ابن بیطار ج 1 صص 58 - 59 ). دیسقوریدوس گوید درخت انجدان را سلقیون گویند و صمغ او را حلتیت خوانند یعنی انگزد و منبت او در زمین دمشق بود و شام وارمنیه و قهستان که او را زمین ماه گویند و زمین نینو و آن زمینی است که آن طرف مصر است و انجدان را بسریانی انکذانا او کاما خوانند... ( ترجمه صیدنه ابوریحان ، خطی ). || بعضی گویند نسناس است و آن جانوری باشد شبیه آدمی. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). انجدان. [ اِ ج ِ ] ( اِخ ) دهی است از بخش فرمهین شهرستان اراک با 1287 تن سکنه و آب آن از قنات و چشمه و محصول آن غلات ، انگور، میوه و گردو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ) .
معنی کلمه انجدان در فرهنگ عمید
گیاهی با ساقه های ستبر و میان تهی، برگ های سوراخ دار، گل های چتری، میوۀ سیاه و بدبو، و ریشۀ راست و ستبر که از آن صمغی تلخ می گیرند.
معنی کلمه انجدان در فرهنگ فارسی
( اسم ) انگدان ده از بخش فرمهین شهرستان اراک . آب از چشمه . محصول : غلات انگور . میوه و گردو .
معنی کلمه انجدان در دانشنامه عمومی
اَنْجِدان روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان اراک در استان مرکزی ایران است. این روستا در منطقه ای کوهستانی قرار دارد که کوه چشمه و کوه برف شاه در اطراف آن است و غارهای کوچک و بزرگ فراوانی در نزدیکی آن وجود دارد. ارتفاع انجدان از سطح دریا دو هزار متر است. این روستا در ۶۴ کیلومتری شمال خمین، ۳۷ کیلومتری شرق اراک و با همین فاصله از غرب محلات قرار گرفته است. انجدان، از روستاهای قدیم اراک و مرکز تجدید حیات فرهنگی و تبلیغی و جایگاه امامان اسماعیلی نزاری پس از سقوط الموت بوده است. [ نیازمند منبع] واژه «انجدان» معرب واژه «انگُدان» می باشد. در متون تاریخی از «انکوره» و «انغوزه» نیز نام برده شده است. نام این ده برگرفته از نامی گیاه انگدان است. نام انجدان در منابع قدیمی به صورتهای انکوان و انکدان نیز آمده است. چنان که از منابع برمی آید، استفاده از واژة انجدان پس از اقامت امامان اسماعیلی در این محل رواج یافت. از پیشینة کهن انجدان تا سدة ۸ق/۱۴م آگاهی دقیقی، بجز سنگ قبرهای یافت شده و اطلاعات محلی - در دست نیست. ناحیه ای که امروزه انجدان در آن قرار دارد، در سده های نخستین اسلامی - احتمالاً - جزو کورة دوراخور قم بوده است، اما در هیچ یک از منابعی که از دوراخور نام برده اند، به انجدان یا نامی مشابه آن اشاره نشده است ( قمی، ۱۱۷، ۱۴۱–۱۴۲ دهگان، ۲–۳ ) . از سدة ۹ق/۱۵م پس از استقرار پایگاه امامان اسماعیلی در انجدان بر اهمیت این محل افزوده شد و پیروان این مذهب از نقاط دور و نزدیک برای دیدار امامان و اعطای نذوراتشان به انجدان می آمدند. پس از سقوط قلعة الموت توسط هلاکوخان ( ۶۵۴ق/۱۲۵۶م ) گروهی از اسماعیلیان در آذربایجان ساکن شدند و پایگاه امام نزاری به آذربایجان منتقل شد. پس از تقسیم نزاریان به دو شعبة محمدشاهی و قاسم شاهی، قاسم شاهیان تصمیم به تغییر محل سکنای امامشان از آذربایجان گرفتند، زیرا پایگاه آنان در آذربایجان که تحت فرمان حاکمان سنی مذهب قرار داشت، ایمن نبود. در هنگام امامت مستنصربالله دوم ( ۸۶۸–۸۸۵ق/۱۴۶۴–۱۴۸۰م ) ، مشهور به شاه قلندر، سی و دومین رهبر نزاری، پایگاه امامان به انجدان انتقال یافت. انجدان بعد از جستجو و بررسی برای اقامت امامان نزاری انتخاب شد، زیرا دارای شرایط ویژه ای بود و به دو شهر کاشان و قم که دارالمؤمنین خوانده می شد و به طور سنتی از مراکز قدرت شیعیان به شمار می رفت، نزدیک بود. اسماعیلیان در انجدان دوباره نیرو گرفتند و سازمان جدیدی ایجاد کردند فرستادن داعیان نیز برای تبلیغ به نقاط مختلف آغاز گردید. در این دوره امامان نزاری انجدان دیدگاه های خود را تحت پوشش فرقه های صوفیه بیان می کردند. احیای انجدان، نوزایی دوبارة اندیشه و فعالیت های تبلیغی اسماعیلیان بود ( دفتری، ۴۶۹–۴۶۷ خراسانی، ۱۳۹–۱۴۰ ایوانف، ( ۴۹
معنی کلمه انجدان در دانشنامه آزاد فارسی
اَنْجِدان دهی در بخش مرکزی شهرستان اراک، در استان مرکزی. در منطقه ای کوهستانی و در ۶۴کیلومتری شمال خمین و ۳۷کیلومتری شرق اراک قرار دارد و ارتفاع آن از سطح دریا ۲هزار متر است. انجدان مرکز تجدید فرهنگی ـ تبلیغی و مقرّ امامان اسماعیلی نزاری پس از سقوط قلعۀ الموت بود. انجدان معرب واژۀ انگدان و نام گیاهی است که مادۀ انگرود یا آنغوزه را از آن می گیرند. این گیاه در اطراف انجدان به فراوانی یافت می شود و به همین علت این روستا را به این نام می خوانند. نام این ده در منابع قدیمی انکدان و انکوان نیز آمده است. بر طبق شواهد استفاده از واژۀ انجدان پس از اقامت امامان اسماعیلی در این محل رواج یافته است. از تاریخ قدیم انجدان اطلاع دقیقی در دست نیست. در هنگام امامت مستنصر بالله دوم (۸۶۸ـ۸۸۵ق) معروف به شاه قلندر، سی ودومین رهبر نزاری، پایگاه اسماعیلیان به انجدان انتقال یافت و پس از آن بر اهمیت این روستا افزوده شد. انجدان و نواحی اطراف آن در مدت اقامت امامان نزاری (تا ۱۱۰۹ق) از مراکز اندیشۀ غیروابسته به حکومت مرکزی بود و اولین رساله های اسماعیلیان نزاری پس از سقوط الموت در آن جا نگاشته شد. در دوره های بعد انجدان شکوه و رونق گذشته را نداشت، چنان که در دورۀ قاجار به منزلۀ شکارگاهی مناسب از آن استفاده می شد. روستای انجدان خاستگاه نویسندگان و ادیبان برجسته ای است که از آن جمله اند: ملا داعی انجدانی، شاه طاهر دکنی، و میرزا ابوتراب بیک فرقتی. امامان اسماعیلیه در زمان اقامتشان در انجدان آثار و بناهایی ایجاد کردند که امروزه اکثر آن ها ویران شده اند.
معنی کلمه انجدان در ویکی واژه
اصطلاحی مرکب که از دو بخش انج - آن شکل گرفته و معرب انگدان است.
جملاتی از کاربرد کلمه انجدان
از دید شکل گیاه گونههای بالا خیلی مانند میباشند ولی بلندیهای آنها مختلف است و همچنین در برخی گونهها رنگ گل سفید و رنگ میوهٔ آن زمانی که برسد مایل به سفید، گرد و پهن شبیه سکّه است و خوشبو است. این تیره پایانی که بی وزا گفته میشود در کتب طب سنتی انجدان طیب یا انجدان سفید نامبرده میشود.
بقعه شاه قلندر (مستنصربالله) مربوط به دوره صفوی است و در شهرستان اراک، روستای انجدان واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۹ مهر ۱۳۷۸ با شمارهٔ ثبت ۲۴۵۳ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
بقعه شاه قلندر مربوط به اواخر سدهٔ 8 ه.ق - دوره ایلخانی است منتسب به شاه مستنصربالله ثانی امام سی و دوم فرقه قاسم شاهیان اسماعیلیه میباشد که توسط فرزندش شاه عبدالسلام بنا گردیده . در دیواره های داخلی بنا خطوط خوجکی از زائران هندی و پاکستانی و تاجیکستانی در سده های مختلف به جا مانده بود که متاسفانه در حال حاضر از بین رفته اند و در شهرستان اراک، روستای انجدان واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۹ مهر ۱۳۷۸ با شمارهٔ ثبت ۲۴۵۲ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست.
پس بریدی از آن عالم بینهایت بمختصری ایشان آمد، مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم از آن برید این خبر داد که «خلق اللَّه الخلق فی ظلمة فألقی علیهم من نوره، فمن اصابه من ذلک النور اهتدی، و من اخطاه ضلّ» چون این رسول از بینهایتی بمختصری ایشان رو نهاد، همه در آگاهی آمدند، اسیر ارادت، مقهور مشیت، جریح حکمت، گوش بر جدّ و بخت خویش نهاده: که تا چون آید؟ و بریشان چه حکم راند؟ آن گه دست تقدیر ایشان را بدو صنف کرد: نیکبختان و بدبختان، نیکبختان را گفت «هؤلاء للجنة و لا ابالی!» و بد بدبختان را گفت: «هؤلاء للنار و لا ابالی» یعنی از ملامت کنندگان باک نیست، و رسد ما را هر چه کنیم! و در آن پشیمانی نیست! لختی اهل سعادت بی هیچ موافقت، لختی اهل شقاوت بی هیچ مخالفت. هؤلاء للجنة و لا ابالی بجفائهم! و هؤلاء للنار و لا ابالی بوفائهم! نه باین وفا ما را سودست! نه بآن جفا ما را زیان، هر که ایمان آورد خود را سود کرد من همانم که بودم، بی نظیر و بینیاز! هر که کفر آورد خود را زیان کرد، من همانم که بودم بی شریک و بی انباز! «یا عبادی!، لو انّ اولکم و آخرکم، و نسکم و جنّکم، و حیّکم و میتکم، کانوا علی اتقی قلب رجل منکم لم یزد ذلک فی ملکی شیئا، یا عبادی! لو انّ اولکم و آخرکم و انسکم و جنّکم و حیکم و میتکم کانوا علی افجر قلب رجل منکم لم ینقص ذلک من ملکی شیئا.» و از لطیفها که باین آیت تعلق دارد: یکی آنست که مثل خلق عالم که در نهاد آدم مجتمع بودند کافر و مؤمن و صدیق و زندیق، همچون مثل بازرگانی است که مشک دارد، و آن مشک که دارد از بیم راه زن در میان انجدان تعبیه کند، مشک بوی انجدان بخود کشد، و انجدان نیز بوی مشک بخود کشد، چون بازرگان بمقصد رسد و ایمن شود بساطی فرو کند، مشک و انجدان بر آن نهد باد بر آن جهد، هر دو به بوی اصلی خویش باز شوند و عاریتی دست بدارند. همچنین در نهاد آدم، رایحه مؤمن به کافر رسید، و رایحه کافر بمؤمن رسید. و آن حسنات که در دنیا از کافر در وجود آید همه از آن رائحه مؤمن است که بوی رسید، و آن سیئات و معاصی که در دنیا از مؤمن بیاید، آن از رائحه کفر کافر است، فردا در قیامت بساط عدل بگسترانند، و باد عنایت فرو گشایند، حسنات کافر با مؤمن شود و سیئات مؤمن با کافر شود، حکم اولی و قضاء ازلی در رسد، عاریت واستاند، اصل فا اصل دهد، پاک با پاک شود، و خبیث با خبیث، لیمیز اللَّه الخبیث من الطیب! أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ الآیة... این چنانست که گویند:
ابوتراب بن زینالدین علی بیگ انجدانی در سالی نامعلوم در روستای انجدان فراهان یا جوشقان زاده شد. پدرش دبیر و مستوفی و دیوانی بود. ابوتراب اما در کاشان بزرگ شد. تخلصش نخست کامی بود و سپس از صادقی افشار کتابدار در قطعهای که به او فرستاد، تخلصی درخواست نمود، و او چهار تخلص پیشنهاد داد و ابوتراب از آن میان فرقتی را برگزید.