روی ابو ذر عن النبیّ (ص) عن اللَّه عز و جل انه قال فی حدیث فیه طول، الی أن قال: «یا عبادی! لو أن اولکم و آخرکم و انسکم و جنّکم کانوا علی اتقی قلب رجل منکم، لم یزد ذلک فی ملکی شیئا. یا عبادی! لو أن اوّلکم و آخرکم و انسکم و جنّکم کانوا علی افجر قلب رجل منکم لم ینقص ذلک من ملکی شیئا. یا عبادی! لو أن اوّلکم و آخرکم و انسکم و جنّکم سألونی، فأعطیت کلّ انسان منهم ما سأل، لم ینقص ذلک من ملکی شیئا الّا کما ینقص البحر أن یغمس فیه المخیط غمسة. یا عبادی! انما هی اعمالکم احفظها علیکم، فمن وجد خیرا فلیحمد اللَّه، و من وجد غیر ذلک فلا یلومن الا نفسه».
گرهمه برخاک پیچید عشق حسن آرد برون کوشش فرهاد آخرکرد شیرین سنگ را
از وصال رخ او کامرواشد صائب انتقام خود از ایام کشید آخرکار
آنقدریأسم شکستآخرکه چون بنیادرنگ قطعکرد آب وگل من الفت تعمیررا
چون اشک ز چشم من جدا خواهی شد آخرکم آنکه در کنارت گیرم
ثمر تلخی ایام تهیدستی بود ازنبات آنچه چشاندند به بید آخرکار
آخرکار من و مای جهان بیرنگیست میگدازد اینعرض چندانکه جوهر میشود