احلیل

معنی کلمه احلیل در لغت نامه دهخدا

احلیل. [ اِ ] ( ع اِ ) سوراخ قضیب. سوراخ نره. تحلیل. مخرج بول از شرم مرد. || سوراخ پستان. مخرج شیر از پستان زنان و حیوان ماده. || در تداول فارسی ، قضیب. نره. ج ، اَحالیل.
احلیل. [ اِ ] ( اِخ ) وادیئی است از بلاد کنانة از آن ِ بنی نفاثة. ( مراصد ).

معنی کلمه احلیل در فرهنگ معین

( اَ ) (اِ. ) آلت تناسلی مرد.

معنی کلمه احلیل در فرهنگ عمید

۱. آلت تناسلی مرد.
۲. [قدیمی] مخرج ادرار در آلت تناسلی مرد.

معنی کلمه احلیل در فرهنگ فارسی

مخرج شیردرپستان، سوراخ پستان، مخرج بول درانسان، سوراخ نره، آلت مردی، احالیل جمع
وادئی است از بلاد کنانه از آن بنی نفاثه

معنی کلمه احلیل در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اِحلیل به مجرای ادرار مرد اطلاق می شود و از باب اطلاق جزء بر کل، بر آلت تناسلی نیز اطلاق شده است. احکام آن در باب‏های طهارت و صوم آمده است.
ظاهر اِحلیل که با خروج ادرار نجس گردیده، پس از ادرار باید شسته شود.
مس باطن اِحلیل و وضو
اگر انسان باطن اِحلیل را مس کند، مستحب است دوباره وضو بگیرد.
تزریق دارو از راه اِحلیل و روزه
به قول مشهور، تزریق دارو از راه اِحلیل، موجب بطلان روزه نمی‏شود.

معنی کلمه احلیل در ویکی واژه

آلت تناسلی مرد.

جملاتی از کاربرد کلمه احلیل

اگر گاهی نگیرد بولِ پیشم نیاید یادی از احلیل خویشم
خداوندگارا هریک از مخلصین این دیار خاصه منسوبان خود سرکار هدیه ای نامزد محفل مسعود کرده اند، مرا به چیزی که قابل پیشکش سرکار آید جز جان غم فرسودی و دل محنت آمودی دسترس نیست، این را روزگاری است به کمند وفایت بسته ام، آن را بر کف نثار گرفته در شاهراه مقدم میمونت نشسته اما می ترسم از جور عمو ضیائی تا زمان دریافت حضور این خون آید و آن از حلق برون. باری از من توقعات تعارفات رسمیه داشتن خراج بر ده ویران گذاشتن است، با این همه یک عدد کیسه احلیل دان به قالب مصالح سرکار ارسال شد که شب ها بر او پوشیده اگر احتلامی دست دهد حاجت زیر جامه شستن نشود، چنانچه بزرگ باشد درزی در آن جات هست تنگ خواهد کرد.
چون این مشاهده مکرر شد حرارت غریزی قوت گرفت و آن ماده را که مانع قیام آلت بود منقطع گردانید و بر مثال پنیر مایه منجمد از منفذ احلیل بیرون آمد و مقصود حاصل شد و از سخنان وی است در وصف شراب:
فریضه سوم آنست که هیچیز بقصد بباطن نرساند و باطن آنست، که قرارگاه چیزی باشد، چون دماغ و شکم و معده و مثانه، و اگر نه بقصد باشد چون مگس که در حلق پرد، یا غبار راه یا آب مضمضه که با کام جهد، یا حجامت کند یا سرمه در چشم کشد، و میل در گوش برد و پنبه در احلیل کند و این هیچ چیز روزه باطل نکند و روزه باطل نشود.
قال مجاهد اذا جامع الرجل فلم یسمّ اللَّه انطوی الجانّ علی احلیله فجامع معه فذلک قوله: لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ.
چنان چسبیده احلیلم به خایه که طفلِ مُنفَطِم بر ثَدیِ دایه
هم محبت برد، زر محلول هم عدویت شود سراحلیل
إِنَّهُ عَلی‌ رَجْعِهِ لَقادِرٌ ای «انّه علی» «رجع» الانسان بعد البلی الی الحیاة «لقادر». و قیل: «انّه علی» «رجع» الماء الاحلیل و الی الصّلب «لقادر». و قیل: معناه «انّه» «لقادر» «علی» ان ینکّسه بعد شیخوخیّته فیجعله کهلا ثمّ شابّا، ثمّ طفلا، ثمّ رضیعا، ثمّ جنینا ثمّ مضغة، ثمّ نطفة. و قال ابن زید: «إِنَّهُ عَلی‌» حبس ذلک الماء «لقادر» حتّی لا یخرج.
آن که هیچ چیز به باطن خود نرساند به عمد و به قصد و حجامت کردن و سرمه کشیدن و میل در گوش کردن و پنبه در احلیل کردن هیچ زیان ندارد که باطن آن بود که قرارگاه چیزی باشد، چون دماغ و شکم و معده و مثانه و اگر بی قصد او چیزی به باطن رسد، چون مگسی که بپرد، یا غبار راه یا آب مضمضه که با کام جهد، زیان ندارد، مگر که در مضمضه مبالغت کند و آب باکام برد و اگر به فراموشی چیزی بخورد زیان ندارد، اما اگر بامداد یا شبانگاه بر گمان چیزی خورد، آنگاه بداند که پس از صبح بوده است یا پیش از شام، روزه قضا باید کرد.