سفسطه

معنی کلمه سفسطه در لغت نامه دهخدا

( سفسطة ) سفسطة. [ س َ س َ طَ ] ( ع اِ ) سخن روی اندود. ( مهذب الاسماء ). || ( اصطلاح فلسفه ) قیاسی است مرکب از وهمیات و غرض ازآن مغلوب ساختن خصم است. ( از اقرب الموارد ). در اصطلاح علوم منطقی قیاس سفسطی بقیاسی میگویند که مرکب ازمقدمات وهمی باشد و آن یکی از صناعات خمس است. رجوع شود به مغالطه و صناعات خمس. ( دستور ج 2 ص 169 ). عبارت از قیاسی است که مرکب باشد از وهمیات و بعضی گفته اند قیاسی است که مرکب از مشبهات باشد. ( کشاف اصطلاحات الفنون ص 665 ) ( فرهنگ علوم عقلی دکتر سجادی ص 299 ).

معنی کلمه سفسطه در فرهنگ معین

(سَ سَ طِ ) (اِ. ) مغالطه کردن برای وارونه نشان دادن حقایق .

معنی کلمه سفسطه در فرهنگ عمید

استدلال و قیاس باطل و مغالطه برای دگرگون نشان دادن حقایق، انکار حسیات و بدیهیات.

معنی کلمه سفسطه در فرهنگ فارسی

استدلال وقیاس باطل ومغالطه برای دگرگونی حقایق
( اسم ) قیاسی است که مرکب باشد از وهمیات و بعضی گفته اند : قیاسی است مرکب از مشبهات و غرض از آن به غلط انداختن خصم و ساکت کردن اوست چنانکه گوییم : جوهر موجود در ذهن است و هر موجود در ذهن قایم به ذهن است پس جوهر عرض است .

معنی کلمه سفسطه در دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:مغالطه (منطق)

معنی کلمه سفسطه در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه]
فیلسوفان اسلامی (و بسیاری از فیلسوفان غیر مسلمان ) معتقدند که" علم " و آگاهی به جهان واقعی ممکن است و دست کم برخی از تصورات و تصدیقات انسان، حقیقتا با واقعیت مطابقت دارد. در واقع فیلسوفان مسلمان ، با بدیهی دانستن (یعنی بی نیاز از تعریف و اثبات دانستن) گروهی از ادراکات و علوم انسان، مطابقت آنها را با جهان واقع پذیرفته اند و مطابقت یا عدم مطابقت دیگر ادراکات (یعنی ادراکات نظری یا غیر بدیهی) را با واقعیت، از طریق بررسی اینکه: این ادراکات (نظری یا غیر بدیهی) به ادراکات بدیهی باز می گردد یا خیر، اثبات می کنند بدین ترتیب، در فلسفه اسلامی علم و ادراک انسان، راهی به واقعیت دارد و میتواند واقعیت را (نه بطور کامل بلکه تا آنجا که توانای یها و محدودیتهای انسان اجازه می دهد) بشناسد.
مخالفان مطابقت علم انسان با واقع
در مقابل فیلسوفان که معتقد به امکان علم به جهان واقع، کسانی اند که می گویند انسان به واقعیت، علم و آگاهی ندارد و در مورد هر چیزی تنها شک دارد؛ به بیان دیگر انسان نمی تواند مطابقت ادراکات خود را با واقعیت بطور قطعی دریابد ولذا در هر موردی، در مطابقت یا عدم مطابقت درک خود با واقع، شک دارد. این گروه که " شکاکان " نامیده می شوند (و مرام و مکتب آنان، " شکگرایی " و "شکاکیت" نامیده می شود)، خود دو دسته اند:۱) کسانی که علم به جهان واقع و ادراک واقعیت را بطور کلی غیر ممکن میدانند؛ این دسته از شکاکان، " سوفسطائیان " نام دارند و نام مکتب فکری آنان، "سفسطه" یا "سوفسطاییگری" است.۲) کسانی که "علم و آگاهی به خود" یا "آگاهی به خود و انسانهای دیگر" را می پذیرند و تنها "علم و آگاهی به جهان خارج از خود" یا "به جهان خارج از انسان" را نمی پذیرند. این افراد، می گویند که ما می دانیم که خودمان هستیم و در درون خود دارای ادراکاتی هستیم اما نسبت به واقعیات دیگر نظیر واقعیات فیزیکی جهان شک داریم و به آنها علم و آگاهی قطعی نداریم. این دسته ـ که روشن است که خود دو گروه اند ـ نام خاصی ندارند و تنها با نام "شکاک" شناخته می شوند. (از آنجا که این نوشتار تنها به سفسطه اختصاص دارد، در اینجا به بحث در مورد گروه دوم نمی پردازیم.) سفسطه برای انکار کلی علم و آگاهی انسان به واقعیت و شک در همه امور، در بدیهی ترین گزاره یعنی گزاره « اجتماع و ارتفاع نقیضین محال است» نیز باید شک کند و نباید یقینی بودن آن را بپذیرد؛ زیرا گزاره مزبور به این معناست که: «محال است یک چیز هم موجود باشد و هم معدوم (اجتماع نقیضین محال است) و محال است که یک چیز نه موجود باشد و نه معدوم (ارتفاع نقیضین محال است)» و شخص سوفسطایی، اگر مطابقت یقینی این گزاره را با واقعیت می پذیرد، مجبور است قبول کند که یا ادعای خودش (که هیچ علم قطعی به واقعیت ممکن نیست) درست و مطابق واقع است یا نقیض ادعای خودش (که علم به واقعیت ممکن است) درست است و محال است که هم ادعای خودش درست باشد و هم نقیض آن ولذا باید بپذیرد که: "دستکم در این مورد، یا خودش به واقعیت علم پیدا کرده یا طرف مقابلش" که در این صورت، به امکان تحقق علم به واقعیت اعتراف کرده است؛ در حالیکه این مطلب مخالف ادعای خود اوست که نمی توان هیچ علمی به واقعیت داشت
اختلاف در تعریف سفسطه
برخی از فیلسوفان با توجه به مطالب یاد شده، سفسطه را به " انکار یقینی بودن گزاره فوق (یعنی محال بودن ارتفاع و اجتماع نقیضین) " تعریف کرده اند. البته کسانی که این گزاره را انکار می کنند و در نتیجه همه علوم و آگاهی های انسان را نیز رد می کنند، گاهی از روی عناد و لجاجت با حق و حقیقت این کار را انجام می دهند و گاهی به علت ضعف فکری و ندانستن شیوه دستیابی به علم یقینی (مطابق با واقع)؛ نوع پاسخ گویی و برخورد علمی با این دو گروه، متفاوت است و برخی از فیلسوفان عقیده دارند که اصطلاح "سوفسطایی" مخصوص گروه اول است و واژه "سفسطه" تنها به گرایش اول گفته می شود.
رد دیدگاه سوفسطائیان
...

معنی کلمه سفسطه در ویکی واژه

مغالطه کردن برای وارونه نشان دادن حقایق.
هوچی‌گری، شلوغ‌بازی، شلوغ‌کاری، مغلطه، شلوغ‌کاری، کولی‌بازی.

جملاتی از کاربرد کلمه سفسطه

توئی حکیم وکلامت شراب معرفت است حکیم و سفسطه‌اش نیست جز شراب حمیم
گفتم: این بحث نیست، سفسطه است غرضت زین حدیث مغلطه است
جز سفسطه نیست عاید ما کاوهام گرفته جای ادراک
چیستی فلسفه، فرق میان فلسفه و سفسطه، علم و ادراک، ارزش معلومات، پیدایش کثرت در ادراکات، ادراکات اعتباری، و درباره خدای جهان و جهان.
این همه از عشق فحاشی مکن سفسطه و عذرتراشی مکن
روانشناس آمریکایی برترام فورر در اصل آن را «سفسطه اعتبار شخصی» نامگذاری کرد. اصطلاح «اثر برونوم» در سال ۱۹۵۶ توسط روانشناس پال میل در مقاله خود «خواستار - یک کتاب آشپزی خوب» ساخته شده‌است؛ زیرا او توصیفات شخصیتی مبهم مورد استفاده در آزمون‌های روانشناختی خاص «کاذب موفق» را با نمایش‌های صاحب سیرک، پ. ت. بارنوم که به داشتن «چیزی برای همه» مشهور بوده‌اند، شبیه می‌داند.
پس عربان این دو واژه بگرفته اند واز آن ها سفسطه و فلسفه را ساخته اند و نیز منسوب بدان ها را سوفسطائی و فلسفی گویند.
به حق سفسطه و مکرهای خناسی به سهم شحنه و غمازی سپهسالار
تا چند مکر و دغدغه‌ای دیو زشت‌خو تا چند کفر و سفسطه‌ای مست ژاژخا
فرانکفورت با رد قاعده امکان‌های جایگزین، پیشنهاد کرده‌است که بی‌خود و بی‌جهت سفسطه نکرده و مانع‌هایی ساخته نشود که جلوی مسوولیت اخلاقی افراد را بگیرد. طبق نظر فرانکفورت، افراد فقط در صورتی که توانایی انجام عمل دیگری را نداشته باشند، در مقابل اعمالشان مسوولیت اخلاقی ندارند.