بهاربند

بهاربند

معنی کلمه بهاربند در لغت نامه دهخدا

بهاربند. [ ب َ ب َ ] ( اِ مرکب ) مکان تابستانی که بالای او باز باشد و شبها اسبان در آنجا بندند و این از اهل زبان بتحقیق پیوسته. ودر محاوره جایی که اسبان را در موسم بهار در آنجا بندند. ( آنندراج ). طویله بی سقف که در فصل بهار و تابستان چارپایان را در آن بندند. باربند. بهاربند. ( فرهنگ فارسی معین ). || خانه هوادار که فصل بهار در آن نشینند. ( آنندراج ) ( فرهنگ فارسی معین ).

معنی کلمه بهاربند در فرهنگ معین

( ~. بَ ) ( اِ. ) ۱ - جای بستن چارپایان در بهار و تابستان که سقف ندارد. ۲ - خانة هواگیر ویژة فصل بهار.

معنی کلمه بهاربند در فرهنگ عمید

جای بستن چهارپایان در فصل بهار و تابستان، جایی شبیه ایوان در خارج طویله که در فصل بهار و تابستان چهارپایان را در آنجا می بندند.

معنی کلمه بهاربند در فرهنگ فارسی

جای بستن چهارپایان درفصل بهاروتابستان
۱ - طویل. بی سقفی که در فصل بهار و تابستان چارپایان را در آن بندند باربند باره بند . ۲ - خانه هوادار که فصل بهار در آن نشینند .

معنی کلمه بهاربند در فرهنگستان زبان و ادب

{barnyard, barn lot, farmyard, dry lot} [کشاورزی- علوم دامی] محوطۀ حصاربندی شده ای در کنار اصطبل سرپوشیده که برای گردش روزانۀ دام ها در بهار و تابستان احداث می شود

معنی کلمه بهاربند در دانشنامه عمومی

محوطۀ حصاربندی شده ای در کنار اصطبل سرپوشیده که برای گردش روزانۀ دام ها در بهار و تابستان احداث می شود را بَهاربَند می گویند.
در سده ۱۹ میلادی بهاربندها محوطه ای به مساحت حدود ۴، ۰۰۰ مترمربع ( یا یک جزیب ) یا بیشتر داشتند که در دوران مدرن این مساحت کاهش یافت.

معنی کلمه بهاربند در ویکی واژه

جای بستن چارپایان در بهار و تابستان که سقف ندارد.
خانة هواگیر ویژة فصل بهار.

جملاتی از کاربرد کلمه بهاربند

شنیدم که اوستادی به دست آورده، و اندیشه ساخت و سامانی پیوست کرده، این پیشه را بر همه کاری پیشی ده و پیشی خواه. زیرا که بنامیزد زن و فرزند ما بسیار است و خانه های یورت آکنده گشاده دامان در کار، چشم از کاست و فزود در آمد و بیرون شد فراپوش و بندبر کیسه و کاسه در این شیوه که نمونه آفریدگاریست گناه انگار، با گل کاری ولکاری نشاید، و در ساخت و پرداخت هر چه کنی و فرازی خودداری نباید، کم و دست ساختن به از بسیار و سست افراختن، شاه نشین و درگاه یک سنگ است، بهاربند و فرگاه یک رنگ.
زاده آزاد اسمعیل هنر را چنبر گردون حلقه انگشتری باد، فرودینه فرگاه عزت، برتر پایگاه دستوانه کیوان و مشتری، طویله فضه... و تنگ می دانست، به استر و اسب و گاو و الاغ و بز و میش و دواب دوندگان بیگانه، و خویش بر نخواهد تافت. خانه حسیب را... برات پشت باره، تا حدی که در تعلیقات شرعیه محدوده است، مالکانه تصرف کن، و با هر پای و پر و پهلو و بالا و آئین و اندام که جان و دل جوید، و از آب و گل خواهند، بنوره در چین، و بنیاد برافراز. اگر بهاربند آسا بنائی خیزد، و فراخای پهنه از گودال شارع تا محاذات خاکدان خانه کوچک باغچه سرائی شود، از دیگر معماری ها زیباتر است.