بازدیدی
معنی کلمه بازدیدی در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه بازدیدی
با استفاده از این وِیژگیها با کلیک دکمه میانی موشواره بر روی یک لینک در صفحه بازدیدی، صفحه مربوط به آن لینک در یک پنجره جدید بازمیگردد همچنین با نگه داشتن دکمه راست موشواره و فشرده همزمان دکمه چپ به صفحه قبلی و با عمل عکس یعنی نگه داشتن دکمه چپ و فشردن همزمان دکمه راست به صفحه بعدی هدایت میشود.
در بازدیدی که در اردیبهشت 94 از اثر به عمل آمد، انجام عملیات گمانهزنی به منظور شناخت ابعاد معماری بنا ضروری تشخیص داده شد، بنابراین طی سالهای 94 و 95 دو طرح پژوهشی تهیه و به پژوهشکده باستانشناسی ارسال شد.
در ژوئیه سال ۱۹۷۳، هیئت روسی برای بازدید از تأسیسات فضایی آمریکا و ادامه مذاکرات به شهر هیوستون در ایالت تگزاس، و سپس برای بازدید از تأسیسات ساخت آپولو در شرکت راکول به لس آنجلس سفر کرد. این سفر با بازدیدی از پارک تفریحی دیزنیلند در ایالت فلوریدا پایان یافت.
چو گشتی واصل و آغاز دیدی هم از انجام خود را بازدیدی
ما را به بازدیدی ننواختیّ و گردید هم منفعل تماشا هم شرمسار باعث
ره خود در شریعت باز دیدی یقین عین طبیعت بازدیدی
در سال ۱۳۱۵ شمسی هجری دو گمانه کاوشی در تپه حسنلو واقع در آذربایجان غربی در غرب ایران زد که منجر به یافته هائی شد. در سال ۱۹۳۶ میلادی بازدیدی از شهر سوخته در استان سیستان و بلوچستان در شرق ایران داشتهاست. ِیافتههای استین در نتیجه کاوشهایش در ایران، بنا به نوشتههای خودش و انتشارات "کاتالوگ آثار و یافته های سر اورل استین در موزه بریتانیا"، چه در دوره پیش از اسلام و چه در دوره بعد از آن، با اینکه با حمایت دولت وقت ایران بوده، تقریباً بلا استثنا به آمریکا به عنوان سرمایهگذار اصلی کاوشهای او و پس از آن به موزه بریتانیا بخش خاورمیانه منتقل شده، و ایران در آن زمان اگر سهمی برده بسیار ناچیز بودهاست.
بتو پیداست این جمله که دیدی همه دید تو بُد چون بازدیدی
در این سه نگاشته آن فزایش گفتار از دلتنگی و جنبش خشم خاست، پهنه بیغاره فراخی گرفت و خامه بی خواسته من ساز گستاخی انگیخت. اگرت دست و دلی هست در هر سه از در دید نگاهی کن و هر مایه که دانی و توانی کوتاه نمای تا آنان از خواندن خسته نیفتند و زبان نکوهش گران نیز بر من بسته ماند. من چشم بازدیدی سرسری نه از سر بینش گماشته ام و کاست و فزود را گز و ترازوئی گذاشته. نامه احمد و دائی را دو بخش و نوشته خطر را نیمه توان کاست. اگر توانی پای در نه و چنانچه دشوار دانی بهرچه توانی پیمان گرو در بندو آگاهی فرست، تا بر هنجاری زیبا و گفتاری نغز و از آن شیواتر آراسته باز فرستم.
دریغ، اگر دیده هوشت بینا بودی، غفلت از پیشت برداشته شدی، به حقیقت خود آگاه گشتی و مرغ روح خود را شناختی در گرفتاری او چه ناله های زار که از افکار برآوردی و در ماتم او چه اشکهای حسرت از دیده بازدیدی آستین بر کون و مکان افشاندی، و گریبان خود چاک زدی و با من دست به دست دادی، و در کنج حسرت با هم می نشستیم و به این ترانه دردناک، آواز به آواز هم می دادیم:
تو او گم کرده بودی بازدیدی از آن هر دم هزاران راز دیدی
کنون آن بد که کردی بازدیدی بلا را هم بلا انباز دیدی