تدمیر

معنی کلمه تدمیر در لغت نامه دهخدا

تدمیر. [ ت َ ] ( ع مص ) هلاک کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( دهار ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). هلاک کردن و هلاکی افکندن بر کسی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ) ( از غیاث اللغات ) ( از المنجد ) : و اذا اردنا ان نهلک قریة امرنا مترفیها ففسقوا فیها فحق علیها القول فدمرناها تدمیراً. ( قرآن 16/17 ).... فدمرناهم تدمیراً. ( قرآن 36/25 ).
بدعت فاضلان منحوس است
این صناعت برای هر تدمیر.خاقانی.|| پشم دود کردن صیاد کازه را تا صید بوی وی درنیابد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
تدمیر. [ ت ُ ] ( اِخ ) یکی از نواحی اندلس و بر مشرق قرطبه و دارای قراء و قلاع فراوان و مسقطالرأس بسیاری از مشاهیر اسلامی است. رجوع به الحلل السندسیه و معجم البلدان و قاموس الاعلام ترکی شود.

معنی کلمه تدمیر در فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) هلاک کردن .

معنی کلمه تدمیر در فرهنگ عمید

۱. هلاک کردن.
۲. تباه ساختن، نابود کردن.

معنی کلمه تدمیر در فرهنگ فارسی

هلاک کردن، تباه ساختن، نابودکردن
یکی از نواحی اندلس و بر مشرق قرطبه و دارای قرائ و قلاع فراوان و مسقط الراس بسیاری از مشاهیر اسلامی است .

معنی کلمه تدمیر در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تُدْمیر، ناحیه (کوره)ای در جنوب شرقی اندلس در روزگار امویان بود. نام این ناحیه برگرفته از تئودمیر، آخرین پادشاه ویزیگوت آنجاست.
تدمیر از غرب به حوزۀ کورۀ جیّان می پیوست و با قرطبه پایتخت امیران اموی ۶-۷ روز برای سوارۀ میانه رو فاصله داشت.
یعقوبی، احمد، البلدان، ج۱، ص۱۹۳، همراه الاعلاق النفیسۀ ابن رسته، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۱م.
از میان نویسندگان اسلامی، تنها ابن دلایی تدمیر را مشروحاً وصف کرده است. به گزارش او تدمیر سرزمینی آباد و پر نعمت بود. دشت شَنقُنَیره با خاکی بارور به طول ۴۰ میل که از قرطاجنه تا لورقه گسترده بود، بخش هایی از اراضی این ناحیه را در بر می گرفت. زمین های کشاورزی تدمیر در بسیاری اوقات دستخوش تهاجم ملخ ها می شد و آسیب های بسیاری می دید، با این همه، بهترین میوه های اندلس از باغ های آن به دست می آمد و محصول گلابی، به و انار آن معروف بود. رودخانۀ تدمیر زمین های کشاورزی این ناحیه را آبیاری می کرد و بر روی آن چرخابه هایی برای آبیاری باغ ها کار گذاشته شده بود. شاخابه ای از این رود زمین های کشاورزی مرسیه را آبیاری می کرد و مردم اریوله هم برای بهره گیری از آب آن، نهری از این شاخابه به سوی اراضی خود کشیده بودند. ناحیۀ تدمیر از مراکز پرورش اسب در اندلس بوده است و گندم را در انبارهای آن جا برای سال های درازی ذخیره می کرده اند.
ابن دلایی، احمد، ترصیع الاخبار، ج۱، ص۱-۲، به کوشش عبدالعزیز اهوانی، مادرید، ۱۹۶۵م.
براساس پاره ای روایات، تدمیر به هنگام لشکرکشی طارق بن زیاد در ۹۲ق/۷۱۱م و ضمن نخستین فتوح مسلمانان در اندلس به صلح گشوده شد؛ ستونی از لشکریان همراه طارق پس از فتح البیره به قصد تدمیر به جانب شرق حرکت کردند و تئودمیر، پادشاه آن جا در برابر مسلمانان پایداری کرد، اما در جنگ تلفات بسیار داد و به اریوله عقب نشست و توانست با پایداری و مقاومت، با مسلمانان پیمان صلحی با شرایط خوب ببندد و مردم شهر را از اسارت و پرداخت جزیه نجات دهد.
اخبار مجموعة، ج۱، ص۲۲-۲۳، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۴۱۰ق/ ۱۹۸۹م.
...

معنی کلمه تدمیر در ویکی واژه

هلاک کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه تدمیر

فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ مَکْرِهِمْ ای فانظر یا محمد بعین قلبک و عقلک الی عاقبة مکر ثمود بنبیّهم صالح کیف کانت و الی ما ذا صارت، و اعلم انّی فاعل مثل ذلک بکفّار قومک فی الوقت الموقّت لهم فلیسوا خیرا منهم. ثمّ فسّر ذلک فقال: أَنَّا دَمَّرْناهُمْ، بفتح الف قرائت کوفی و یعقوب است و باقی بکسر الف خوانند، فمن فتح جعل الجملة خبر کانَ و من کسر وقف علی عاقِبَةُ مَکْرِهِمْ، ثمّ استأنف و قال: أَنَّا دَمَّرْناهُمْ، ای انّا اهلکنا الرّهط وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعِینَ. الدّمار و التدمیر استیصال الشی‌ء بالهلاک ، قال ابن عباس: ارسل اللَّه الملائکة لیلا فامتلأت بهم دار صالح فاتی التسعة الدّار شاهرین سیوفهم فرمتهم الملایکة بالحجارة من حیث یرون الحجارة و لا یرون الملائکة فقتلتهم. قال مقاتل: نزلوا فی سفح جبل ینتظر بعضهم بعضا لیأتوا دار صالح، فانحطّت علیهم صخرة فهشمتهم.
وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنی‌ ای: صدقت العدة الحسنة من اللَّه لهم، و هی ما وعد اللَّه بنی اسرائیل بقوله: وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً الایة، و قیل: هی قوله موسی: عَسی‌ رَبُّکُمْ أَنْ یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ الایة. بِما صَبَرُوا ای بصبرهم علی الایمان و الشّدائد، وَ دَمَّرْنا همانست که تبّرنا. در لغت تدمیر و تتبیر تباه کردن است. ما کانَ یَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ یعنی ما عملوا فی ارض مصر من القصور و الأبنیة و انواع العمارات، و قیل: ما کان یصنع فرعون، ای یدبّر فی ابطال امر موسی، وَ ما کانُوا یَعْرِشُونَ ای یبنون. قال الحسن: هی عرش الکروم.
وَ لا تَزِدِ الظَّالِمِینَ إِلَّا تَباراً ای هلاکا و دمارا و کسرا. و التّبر دقاق الذّهب. و قال فی الاولی ضلالا و فی الثّانیة تبارا لانّ فی الآیة الاولی اضلّوا کثیرا ای جازهم بالاضلال ضلالا ثمّ دمّرهم تدمیرا.
نوبت یاری دوست قاسط باسط درگه تدمیر خصم اشوس عابس
و تا این ضعیف در بلاد عراق و خراسان گاه در سفر و گاه در حضر بود از تعویقات و آفات فتنه‌های گوناگون فراغت و فرصت نمی‌یافت که بر اتمام آن اقدام نماید. چه هر روز فتنه‌ای به نوعی دیگر ظاهر می شد که موجب تفرقه دل و توزع خاطر بود خود گویی فتنه دران دیار وطن دارد. خواجه علیه‌الصلوه والسم وقتی فرموده است: «الفتنه من هاهنا واشار الی‌المشرق». مع هذا بدان فتنه‌ها راضی نبودیم و قضای آسمانی و تقدیر ربانی را گردن ننهادیم و به صبر و تسلیم پیش نیامدیم و شکر نعمت دین واسلام نگزاردیم و «بعض الشراهون من بعض» برنخواندیم و کفران نعمت مسلمانی کردیم تا لاجرم ناگاه صدمات سطوات «ولئن کفرتم ان غذابی لشدید» در ان دیار و اهل آن دیار رسید و به شومی فسق فساق و ظلم ظلمه بر مقتضای سنت «واذا اردنا ان نهلک قریه امرنا مترفیها ففسقوا فیها فحق علیها القول فدمر ناها تدمیرا» دمار از آن ولایت و اهل آن ولایت برآورد.
«ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ‌» التدمیر الاهلاک.
میرکآمد وسیلهٔ تدمیر او چه میری است؟ مرده باد آن میر
شیخ را سؤال کردند کی یا شیخ هر چند تدبیر می‌کنیم درین معنی نمی‌رسیم شیخ گفت التدبیر تدمیر تدبیرکار بی‌خبران بود و هیچ راه زن عظیم‌تر از تدبیر نیست، ایشان گفته‌‌اند:اطلبوا اللّه بترککم التدبیر فان التدبیر فی هذا الطریق تزویر.
وَ قَوْمَ نُوحٍ لَمَّا کَذَّبُوا الرُّسُلَ... یعنی القبط، «فدمّرناهم» هاهنا اضمار ای فکذّبوهما فدمّرناهم «تدمیرا» اهلکناهم اشدّ الهلاک، و الدّمار استیصال بالهلاک و الدّمور الدّخول بالمکروه.
فسووا الصفوف و سلوا السیوف واتونی بالوف بعد الوف من نظام جدید اسسه والدی السعید لیحفظ بدین جده فرجفوا بالی حرب ولده فکم من بیض و سمر نقلناها من البر و البحر لمنع جموع الروس عن نهاب النفوس فصارت حربه لحربنا و آله لطعننا و ضربنا قاتلونا قاتلهم الله بهار و لم نزل نغزی القوم بتعلیم فنون القال لتدهیر جنود الضلال وجئنهم بعده استاد و رئیس من معلمی الافرنج و الانگلیس فلما اخذوا نبذا من العلم و جنح الروس الی السلم اذا اعملوا علومهم فینا و وجهوا جموعهم الینا فصارت اعمالنا اغلالتا و تدبیرنا تدمیرنا و صرنا کما قال الشاعر: