اسفرود

معنی کلمه اسفرود در لغت نامه دهخدا

اسفرود. [ اِ ف َ ] ( اِ ) سنگ خوارک باشد و آن پرنده ای است سیاه رنگ ببزرگی گنجشک و چند پر مانند شاخی بر سر دارد و بعربی قطا نامند. اگر استخوان او را بسوزانند و بسایند و با روغن زیت بجوشانند و بر داءالثعلب و سر کچل مالند موی برآورد. ( برهان ) ( جهانگیری ). سنگ خوار که بعربی قطا گویند. ( رشیدی ). اثواء. اسپرو. ( الابنیة ). مخفف آن سفرود.سنگ خور. سنگ خوار. ( زمخشری ). سنگ خواره. کسک : گفت اسفرود میگوید من سکت سلم. ( تفسیر ابوالفتوح چ 1 ج 4 ص 152 س 8 ببعد ).
پیش عمان کی نماید آب رود
پیش شاهین چون ببازد اسفرود.؟ ( ازسروری ).

معنی کلمه اسفرود در فرهنگ معین

(اِ فَ ) ( اِ. ) سنگ خوارک ، پرنده ای کوچکتر از کبک با پرهای سیاه و خاکستری ، ابفهرود نیز گویند.

معنی کلمه اسفرود در فرهنگ عمید

پرنده ای کوچک با پرهای سیاه و خاکستری که در صحرا لای بوته های خاردار لانه می سازد و آن را برای گوشتش شکار می کنند، سنگخواره، سنگخوارک.

معنی کلمه اسفرود در فرهنگ فارسی

( اسم ) سنگ خوراک

معنی کلمه اسفرود در ویکی واژه

سنگ خوارک، پرنده‌ای کوچکتر از کبک با پرهای سیاه و خاکستری، ابفهرود نیز گویند.

جملاتی از کاربرد کلمه اسفرود

تو دل و جان و خرد ز صیدگه آری شاهان دراج و اسفرود و حبارا
کشک عقعق و سعوه سنگانه دان بود غاز خربت قطاع اسفرود